صفحه ۲۷۵

هستند که در پاسخ گفته شد: این جدا خلاف ظاهر روایت است و مقصود از علماء بالله و امناء بر حلال و حرام خداوند، همان فقهایی هستند که به شریعت و تکالیف الهی ملتزم هستند. از سوی دیگر استدلال به این روایت در اینجا مبتنی بر این است که بتوان از آن منصوب بودن علما برای تدبیر امور مسلمانان را نتیجه گرفت، ولکن پیش از این روشن گردید که این فرض باطلی است؛ زیرا لازمه آن این است که همه فقهای مورد خطاب در زمان صدور این روایت برای حکومت منصوب باشند، با اینکه امام منصوب طبق اعتقاد ما در آن زمان شخص آن حضرت [امام حسین و یا امیرالمؤمنین (ع)] بوده است.

پس ظاهرا جمله اگرچه خبریه است ولکن در مقام انشاء و بیان تکلیف واقع شده و مراد از آن این است که مرجع امور مسلمانان واجب است علمای ملتزم به احکام خداوند باشند، ولکن پراکندگی آنان از حق و اختلافشان در سنت و فرارشان از مرگ و دل بستن به زندگی و به عبارت دیگر ملتزم نبودنشان به تکالیف الهی، به ستمگران امکان داد که بر منزلت آنان تمکن یابند و بر مسلمانان مسلط شوند.

به طور خلاصه مقصود این است که جریان امور واجب است به دست علماء بالله باشد، بدین صورت که آنان با یکدیگر متحد شوند و مسلمانان با آنان همکاری کنند تا با انقلاب و رهبری آنان، ستمگران را از صحنه سیاست و حکومت خارج سازند و دولت عادل و حکومت حق تشکیل بدهند.

در این ارتباط بر علماست که خود را برای قبول مناصب حکومت کاندیدا کرده و بر مسلمانان نیز واجب است که آنان را برای انجام این وظیفه انتخاب کنند و آنان را تقویت نمایند و با همکاری یکدیگر حاکمهای اهل را از حکومت مسلمانان برانند.

در واقع می‎توان گفت: روایت در مقام این است که بفرماید: حکومت بر مسلمانان از آن علماء بالله است، اما اینکه آنان به وسیله نصب بدین مقام منصوب هستند و یا به وسیله انتخاب معین می‎شوند ساکت است. پس شاید مسؤولیت آنان با انتخاب متعین می‎گردد، و این مطلبی است شایان توجه.

اینها روایاتی بود که اصحاب ما برای نصب فقها برای حکومت در عصر غیبت بدان استدلال نموده بودند که بحث و بررسی آن از نظر شما گذشت.

روایات دیگری که در نصب عمومی فقها مورد استناد قرار گرفته

در اینجا روایات بسیار دیگری نیز از طرق فریقین در فضیلت علم و عالم وارد

ناوبری کتاب