"یکی از علل این است که چون مردم بر حد محدودی متوقف شده و مأمور شده اند که به خاطر فسادی که برای آنان دارد از آن حد تجاوز نکنند، این امر پابرجا و پایدار نخواهد ماند؛ مگر بدین گونه که برای آنان امینی قرار داده شود که آنان را از تجاوز و واردشدن در آنچه به زیان آنان است باز دارد."
که در آنجا از "اولی" به "امین" تعبیر شده بود؛ و ممکن است (به این شکل به روایت استدلال شود که) اهتمام هر پیامبری برای صلاح و اصلاح امتش باشد، و امت پایدار نمانده و به صلاح نمی گراید مگر به وسیله دولت عادله ای که امور آنان را تدبیر و بقایش را تضمین کند.
پس معنی اینکه فقها امانتدار پیامبران هستند این است که آنان در حفظ و حراست از امت امین اند؛ و امانتی که به فقیه سپرده شده همان امت پیامبرند؛ پس واجب است صلاح و اصلاح بقای امت را با تشکیل دولت عادل تأمین کند. ولکن پس از همه این مسائل میتوان در استدلال به این روایت بر مسأله ولایت خدشه وارد نمود که اولا: چنانچه گفته شد چنین ولایتی برای همه فقهای یک عصر در مرحله ثبوت و تصور مورد اشکال است. ثانیا: با تعمق در ذیل روایت آشکار میگردد مراد بیان فقیهی است که در بیان احکام خداوند متعال مورد اعتماد باشد؛ پس فقیهی که ملتزم به دین است و مستقل در رأی، امین است و مورد اعتماد در بیان احکام الهی، و اما فقیهی که در دنیا داخل شده و از سلطان پیروی میکند واجب است در دین از او برحذر بود؛ چرا که عالمان بدسیرت که جیره خوار سلاطین هستند کلام خدا را تحریف و در جهت امیال و خواسته های سلاطین تأویل میکنند و هیچ اعتباری به نظریات و فتاوای آنان نیست.
خلاصه کلام اینکه گرچه لفظ "امناء" در روایت مطلق است، اما پسوند آن که جمله "فاحذروهم علی دینکم" باشد در حکم قرینه متصل است و مانع استفاده اطلاق از لفظ "امناء" میگردد.
علاوه بر اینکه اگر آن حضرت فرموده بود: "امنائی - عالمان امناء من هستند" امکان داشت که بگوییم انشاء را اراده فرموده و عالمان امت خویش را به ولایت منصوب فرموده است، و اما اینکه فرموده: "امناء الرسل - امناء پیامبران هستند" ظهور آن در انشاء بسیار ضعیف است، چنانچه (بر اهل فضل) پوشیده نیست؛ و این نکته ای است شایان توجه.
7- حدیث: "و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا"
صدوق در کتاب کمال الدین آورده است که گفت: روایت نمود ما را محمد بن