خاصی جز پذیرش مسؤولیت خطیر و به عهده گرفتن مسؤولیتی سنگین نیست. و در این محدوده فرقی بین پیامبراکرم (ص) و ائمه (ع) و فقیه جامع الشرائطی که این مسؤولیت را به عهده گرفته وجود ندارد؛ و در وظایف سیاسی آنچه برای آنان یا به گردن آنان است، برای فقیه جامع الشرائط نیز هست.
آیا میتوان تصور نمود که پیامبراکرم (ص) مثلا شخص زناکار را صد تازیانه میزند اما فقیه کمتر از آن را به وی میزند؟ یا اینکه پیامبراکرم (ص) از چیزهایی زکات میگیرد به غیر از آنچه فقیه زکات میگیرد؟ یا اینکه پیامبراکرم (ص) برای شهرها قاضی و والی مشخص میکند اما فقیه حق چنین کاری را ندارد؟! و سایر وظایفی که والیها در چارچوب ولایت خود انجام میدهند.
این نهایت چیزی است که در تقریب استدلال به این حدیث شریف میتوان داشت، اما با این همه مطلبی در عمق نظر انسان وجود دارد که نمی توان از آن صرفنظر کرد و آن اینکه جمله "پس از من سنت و روایت مرا به مردم میآموزند" ظهور قوی در محدودکردن خلافت دارد و میفهماند که غرض آن حضرت از خلافت، جانشینی آن حضرت در امور تعلیم و تبلیغ است و محفوف شدن به قرائن، مانع از اطلاق میگردد؛ و در نتیجه اثبات جانشینی در امور قضاوت و ولایت نیاز به دلیلی قویتر از این دارد.
واینکه در برخی از نقلها ذیل روایت نیامده، دلیل بر اطلاق مفاد روایت نمی شود؛ چرا که ظاهرا همه این روایتهای نقل شده یک روایت بوده که برخی به صورت کامل و برخی به صورت قطعه قطعه و ناقص نقل شده، و تقطیع در نقل احادیث امری است بسیار شایع؛ و این نکته ای است شایان توجه.
4- حدیث "العلماء ورثة الانبیاء" و احادیث مشابه آن
1- در کتاب کافی از محمد بن حسن و علی بن محمد، از سهل بن زیاد و محمد بن یحیی، از احمد بن محمد همه از جعفر بن محمد اشعری، از عبدالله بن میمون قداح، و علی بن ابراهیم، از پدرش، از حماد بن عیسی، از قداح، از امام صادق (ع) روایت شده که گفت: پیامبرخدا(ص) فرمود: