پیامبراکرم (ص) برای کسی که شأنی به جز حفظ الفاظ پیامبراکرم (ص) بدون درک مفاهیم و پی بردن به واقعیت و تفقه در آن - ندارد، قرار داده شود، چنانچه این امری است واضح و آشکار -
اگر گفته شود: جمله "کسانی که حدیث و سنت مرا روایت میکنند" و نیز جمله: "و پس از من آنها را به مردم میآموزند" قرینه بر این است که از خلافت فقط بیان روایات و تعلیم احکام اراده شده و نه بیش از آن،
در پاسخ باید گفت: اولا: شخص پیامبراکرم (ص) راوی حدیث نبود تا پس از وی راویان احادیث جانشین وی باشند، و ثانیا ظاهرا ذیل روایت "یروون حدیثی و سنتی" برای معرفی خلفا آورده شده، نه برای محدودکردن دایره خلافت، که در این صورت مراد بیان ویژگی و اوصاف کسی است که اهلیت خلافت آن حضرت را داراست؛ اگرچه خلافت، خلافت مطلقه باشد.
و بلکه پیامبراکرم (ص) نیز مهمترین ملاک در خلافت مطلقه وی از سوی خداوند متعال، معارف و علوم و تعلیمات آن حضرت است، چنانچه در حضرت آدم (ع) نیز همین ملاک خلافت وی بود.
آیا ملاحظه نمی فرمایی که خداوند متعال پس از آنکه به ملائکه میفرماید: "انی جاعل فی الارض خلیفة - من در زمین خلیفه قرار میدهم" و ملائکه میگویند: "نحن نسبح بحمدک و نقدس لک - ما حمد و تقدیس تو را به جای میآوریم، میفرماید: "و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبئونی باسماء هؤلاء ان کنتم صادقین..."بقرة (2)30/ و 31. و به آدم همه اسماء را یاد داد، آنگاه آنها را به ملائکه عرضه نمود، آنگاه فرمود: مرا به اسماء اینها آگاه کنید اگر راستگو هستید..." که از این آیات استفاده میگردد سنگ اساسی برای خلیفه خدا بودن همان احاطه علمی به مسائل است و این نکته ای است شایان توجه.
باز اگر گفته شود: اطلاق همواره در موضوعات جریان مییابد آن هم با اجرای مقدمات حکمت، و در محمولات جریان نمی یابد، مثلا اگر مولا گفت: "اکرم عالما" در این صورت اگر در مقام بیان باشد [بخواهد این اطلاق را بفهماند] اطلاق منعقد