امام صادق (ع) با این جعل و نصب، اساس پایداری را برای امت و مذهب بنا نهاد به گونه ای که اگر این طر و تأسیس در جامعه تشیع انتشار یابد و فقها و اندیشمندان آن را به مردم به ویژه به مراکز علمی و روشنفکران جوامع برسانند، موجب آگاهی و بیداری امت گردیده و موجب قیام یک شخص یا اشخاص برای تأسیس حکومت عادله اسلامی و قطع ایادی اجانب میگردد."کتاب البیع 478/2_482.
توضیح کلام استاد
نتیجه کلام استاد - مدظله - این است که با توجه به گفتار سؤال کننده [راوی روایت ] که گفت: "دادخواهی خود را به نزد سلطان و یا قضات ببرند" از این جهت که حل اختلافات به دست قضات است و سایر احکام متوقف بر اعمال قوه و قدرت و از شؤون ولایت و حکومت است، و نیز فرمایش امام (ع) که فرمود: "دادخواهی خویش را به پیش طاغوت برده اند" که از لفظ طاغوت استفاده نمود و به آیه شریفه استناد فرمود "یریدون ان یتحاکموا الی الطاغوت... ." و نیز آنجا که فرمود: "من او را حاکم شما قرار دادم" به جای اینکه بفرماید: "من او را قاضی شما قرار دادم" همه اینها قرینه براین است که مقصود تعیین مقامی است که مرجع رسیدگی به همه امور مرتبط به ولات که از آن جمله قضاوت است باشد. پس مراد به "حاکم" مطلق کسی است که در امور برای تصمیم گیری و اظهارنظر به وی مراجعه میگردد.
و این بیان تقریبا سخن همه کسانی است که به "مقبوله" در این مقام استناد کرده اند و از این جهت مقبوله دلیل بر نصب قاضی و والی با هم میباشد، البته نه بدین معنی که لفظ "حاکم" در دو معنی استعمال شده باشد بلکه بدین جهت که قضا نیز از شؤون ولایت است، و به همین جهت والیها گاهی به طور مستقل قاضی نصب میکرده اند و گاهی خود متصدی این مسؤولیت میشده اند، چنانچه امیرالمؤمنین (ع) به هر دو شکل آن عمل مینمود؛ و پیش از این نیز در خبر سلیمان بن خالد، از امام صادق (ع) خوانده شد که فرمود: "حکومت مخصوص امامی است که عالم به قضاوت باشد."ان الحکومة انما هی للامام العالم بالقضاء.(وسائل 7/18، ابواب صفات قاضی، باب 3، حدیث 3).