صفحه ۲۳۱

حاکم را مشخص فرموده است؛ و اگر از کلمه "فلیرضوا" چنین توهم شود که امام (ع) فقیه را صرفا برای قضاوت کردن مشخص فرموده، تردیدی نیست که چنین اختصاصی از آن به دست نمی آید و الارجوع به قضاتی که مورد نظر است رضایت طرفین در آن شرط نمی باشد.

پس از مجموعه آنچه گفته شد روشن گردید که از گفتار امام (ع) که می‎فرماید: "پس من او را حاکم بر شما قرار دادم" استفاده می‎شود که آن حضرت، فقیه را چه در شؤون قضاوت و چه در شؤون ولایت حاکم قرار داده است، پس فقیه در هر دو باب ولی امر و حاکم است، به ویژه با عدول آن حضرت از کلمه "قاضیا" به کلمه "حاکما"؛ و بلکه بعید نیست که قضا نیز اعم از قضاوت قاضی و امر و حکم والی باشد. خداوند تبارک و تعالی نیز می‎فرماید: "و ما کان لمؤمن و لامؤمنة اذا قضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم."احزاب (33)36/. [که در این آیه شریفه از امر خدا و رسول به قضاوت تعبیر شده است ] در هر صورت هیچ اشکالی در تعمیم حاکمیت (فقیه) به هر دو باب (قضاوت و ولایت) دیده نمی شود. و گواه بر همین مطلب است مشهوره ابی خدیجه که پیش از این گذشت؛ زیرا از ابتدای روایت تا آنجا که می‎فرماید: "فانی قدجعلته قاضیا" مربوط به منازعاتی است که به قضات مراجعه می‎گردد. اما از اینکه از ارجاع به سلطان جائر نهی فرموده و آن را در مقابل فقیه قرار داده و می‎فرماید: "وایاکم ان یخاصم بعضکم بعضا الی السلطان الجائر" مشخص می‎گردد که منظور منازعه و کشمکش هایی است که برای رفع تجاوز و تعدی به سلطان مراجعه می‎شود، نه صرف فصل خصومت."

این آن چیزی بود که استاد - مدظله - برای تقریب استدلال به مقبوله و مشهوره بر نصب فقیه به عنوان والی و قاضی بیان فرموده بودند.

آنگاه ایشان در ادامه کلام برخی از شبهات وارده در این زمینه و پاسخ آنها را یادآور می‎شوند که خلاصه آن اینچنین است:

"آنگاه ممکن است شبهه ای در برخی ذهنها بروز کند که امام صادق (ع) در ایام امامت خویش اگر شخص یا اشخاصی رابه امارت یا قضاوت بگمارد، مدت آن تا زمان امامت آن حضرت (ع) می‎باشد و پس از وفات وی نصب خود به خود باطل می‎شود.

ناوبری کتاب