صفحه ۲۲۸

محاکمات خود را به نزد طاغوت ببرند، آنان منازعات و مرافعات خود را به خدا و رسول بازگردانند.

شاید هم مراد به بازگرداندن به خدا و رسول، چنگ آویختن به حکم خداست که بر پیامبرش نازل فرموده، و به همین جهت اولی الامر را برای بار دوم یادآور نشده؛ چون آنان در مقابل حکم خداوند متعال حق تشریع حکم ندارند و اعمال ولایت از سوی آنان چیزی جز تطبیق احکام خدا (بر موضوعات) نیست و تشریع حکم جدیدی در کار نیست. یا اینکه بدین جهت اولی الامر را تکرار نفرموده که آنان از فروع و شاخه های پیامبراکرم (ص) می‎باشند.

نکته دیگری که بسا به ذهن می‎رسد این است که ابتدای آیه به عنوان مقدمه و زمینه سازی برای آخر آیه ذکر شده باشد، از این رو چون اطاعت از خدا و اطاعت از رسول و اولی الامر واجب است، به ناچار باید مرجع منازعات همان خدا و رسول وی باشد نه طاغوت که آنان می‎خواهند از وی دادخواهی کنند و در آیه بعد بدان اشاره شده است.و این نکته ای است شایان توجه.

و اما در تفسیر این فراز آیه: "الم تر الی الذین یزعمون..." در تفسیر مجمع البیان آمده است:

"میان فردی از یهود و یکی از منافقین نزاعی درگرفت، یهودی گفت: شکایتم را به نزد محمد(ص) می‎برم - چون او می‎دانست که آن حضرت رشوه نمی گیرد و در قضاوت ستم روا نمی دارد - منافق گفت: نه، بین من و تو کعب بن اشرف حکم باشد - چون او می‎دانست که وی رشوه دریافت می‎کند - آنگاه این آیه نازل گردید."مجمع البیان ‏66/2 (جزء 3).

قابل ذکر است که کلمه "طاغوت" از "طغیوت" بر وزن فعلوت و برای مبالغه است که از ریشه "طغیان" مشتق شده و در آن (نقل و قلب) صورت پذیرفته است، چنانچه پوشیده نیست.

خلاصه کلام و نتیجه

از آنچه تاکنون گفته شد چنین می‎توان نتیجه گیری نمود که در نخستین آیه از آیات سه گانه "حکم به عدل" ظهور در قضاوت دارد و مورد نزول آیه سوم نیز در قضاوت است، چنانچه تنازع و مخاصمه ای که در آیه دوم آمده نیز متناسب با باب قضاوت است.

ناوبری کتاب