صفحه ۲۲۵

"پادشاهان حاکمان مردمند، و علما، حاکم بر پادشاهان."الملوک حکام علی الناس، والعلماء حکام علی الملوک .(بحارالانوار ‏183/1 ابواب علم و آدابه، باب 1، حدیث 92).

- و باز در بحار از اختصاص از امام صادق (ع) روایت شده که فرمود:

"شیعیان ما در دولت قائم (ع) سرشناسان و حاکمان زمین هستند."تکون شیعتنا فی دولة القائم (ع) سنام الارض و حکامها.(بحارالانوار ‏372/52، باب 27، حدیث 164).

- و باز بحار از خصال به سند خویش از علی بن حسین (ع) روایت نموده که:

"آنان (شیعیان ما) حاکمان زمین و سرشناسهای آن می‎باشند."و یکونون حکام الارض و سنامها.(بحارالانوار ‏317/52، تاریخ امام ثانی عشر، باب 27، حدیث 12).

- و در کتاب اعلام الوری در خطبه ابی طالب به هنگام تزویج خدیجه برای پیامبراکرم (ص) آمده است:

"ستایش خدای را که ما را از نسل ابراهیم قرار داد... و ما را در حرم امن که ثمره هر چیز در آن گردآوری می‎شود فرود آورد، و ما را حاکمان مردم قرار داد."الحمدلله الذی جعلنا من زرع ابراهیم... و انزالنا حرما آمنا یجبی الیه ثمرات کل شئ و جعلنا الحکام علی الناس.(اعلام الوری 85/، باب پنجم).

و موارد استعمال دیگری نظیر آنچه گفته شد.

خلاصه کلام اینکه: از کلمه حاکم گاهی قاضی اراده می‎شود و گاهی والی و سایر مشتقات آن. و روشن است که این اشتراک معنوی است نه اشتراک لفظی مشترک معنوی جایی است که لفظ برای یک معنای کلی و مشترک بین معانی خاصه وضع شده باشد؛ نظیر معنای منع از ظلم و فساد که لفظ "حکم" برای آن وضع شده است، و قضاوت و ولایت دو مصداق آن کلی هستند؛ ولی در مشترک لفظی، لفظ برای هر کدام از معانی مختلف مستقلا وضع شده است. (مقرر).؛ زیرا هر یک از این دو (قاضی و حاکم) با تصمیم و سخن قاطع خود مانع از فساد می‎گردند.

و قضاوت نیز همواره شعبه ای از ولایت است و توان و نیروی وی غالبا به قدرت و سپاهیان والی وابسته است؛ وگرنه قاضی به تنهایی [بدون پشتوانه حکومت ] قدرت منع از فساد و اجرای امور را دارا نیست.

اولی الامر چه کسانی هستند؟

و اما در ارتباط با "اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم" تفسیر آن به تفصیل در بخش دوم کتاب گذشت. خلاصه آنچه آنجا گفته شد این بود که امر به

ناوبری کتاب