صفحه ۲۲۳

"حاء و کاف و میم، یک اصل و ریشه می‎باشد و معنی آن منع (بازداشتن) است و نخستین واژه آن "حکم" به معنی بازداشتن از ظلم است و گفته می‎شود"حکمة الدابة" بدان جهت که حیوان را از حرکت باز می‎دارد... و "حکمت" نیز بر همین قیاس است چون که انسان را از جهل باز می‎دارد... "و حکم فلان فی کذا" یعنی آن موضوع را در چهارچوبه فرمان خود قرار داد."مقاییس اللغة ‏91/2.

در نهایه آمده است:

"از جمله نامهای خداوند حکم و حکیم است، و این دو به معنی حاکم و قاضی است. و حکیم بر وزن فعیل به معنی فاعل و به این معنی است: اوست که همه اشیاء را شکل داده و استحکام می‎بخشد... و "حکم" به معنی علم و فقه و قضاوت به عدل است و مصدر حکم یحکم است... گفته می‎شود:"احکمت فلانا" یعنی او را باز داشتم؛ و به همین جهت حاکم می‎گویند که ستم را از مردم باز می‎دارد."نهایه ابن اثیر ‏418/1.

- و در لسان العرب آمده است:

"حاکم کسی است که اعمال حکم می‎کند، و جمع آن حکام است."لسان العرب ‏142/12. با تتبع و بررسی کتاب و سنت آشکار می‎گردد که حکم و حکومت و حاکم و حکام بیشترین موارد استعمال آن در قضاوت و قاضی است، و در برخی موارد به معنی ولایت عامه و والی نیز به کار برده شده است.

شاید بتوان موارد ذیل را به عنوان نمونه هایی از موارد اول [استعمال در قضاوت و قاضی ] برشمرد.

قال الله تعالی:

"و تدلوا بها الی الحکام لتأکلوا فریقا من اموال الناس بالاثم."بقره (2)188/.

از ابن فضال به نقل از دستخط امام رضا(ع) در تفسیر این آیه نقل شده که

"مراد از حکام قضات هستند."وسائل ‏5/18 ابواب صفات قاضی، باب 1، حدیث 9.

و نیز قوله تعالی: "و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل" و بلکه قوله تعالی:

ناوبری کتاب