باب حسبه امور حسبیه به اموری گفته میشود که شارع مقدس به تعطیل ماندن و ترک آنها راضی نیست و باید این گونه امور در جهت رفع مشکلات مردم برای رضای خداوند در جامعه تحقق یابد.این مبحث به صورت بحثی مستقل در بخش ششم کتاب (جلد سوم) مطرح شده است.(مقرر). انجام امور معطله رابه عهده بگیرند؛ چرا که امور حسبیه منحصر به امور جزئی نظیر حفظ اموال شخص غایب و ناتوان نیست، بلکه امور اجتماعی - عمومی را نیز شامل میگردد؛ چنانچه بحث آن خواهد آمد.
در هر صورت ولایت و حکومت در عصر غیبت منحصر به فقیه جامع الشرایط است، یا به صورت نصب عمومی [از جانب ائمه معصومین (ع)] و یا با انتخاب از سوی امت یا به صورت به دوش گرفتن وظایف حسبه درصورت نبودن آن دو [نصب و انتخاب ]. پس در نتیجه با وجود فقیه جامع الشرایط پیشی گرفتن از وی بر دیگران جایز نیست، بلکه تن دادن به اوامر و نظرات وی واجب است؛ چرا که ما برای حاکم اسلامی هشت شرط گفتیم که همه آنها بر فقیه جامع الشرایط منطبق است.
دو مطلب قابل توجه:
1- بحث پیرامون دولتهای متعدد
پیش از این گفته شد: هنگامی که در یک زمان فقهای واجد شرایط متعدد باشند، پنج احتمال در ولایت آنان وجود دارد که مقتضای هر یک از آن احتمالات مورد بررسی قرار گرفت. اما اگرگفته شود: آیا امکان ندارد حکم خداوند را بیش از یک فقیه اقامه نماید، لکن گستره حکومت هر یک از آنان در عشیره و قبیله خاص و یا کشور بخصوصی باشد؟
بدین گونه که دولتهای کوچک اسلامی مستقل در کشورهای مختلف تشکیل گردد و رهبری هر یک از آنها را فقیهی به عهده داشته باشد و در صورت لزوم بین آنها روابط و هماهنگی هایی برقرار گردد؟ و بلکه با توجه به گستردگی کشورها و دوری آنها از یکدیگر و تعدد خصوصیات قومی و تباین مذاهب، عادتها، زبانها و... با یکدیگر، اجماع و اجتماع همه مسلمانان در یک زمان بر یک امام و رهبر واحد بسیار مشکل است. و این ششمین احتمال در این زمینه میتواند باشد، احتمالی که نظیر آن در صدر اسلام به وقوع پیوسته است.
طبری در وقایع سال چهلم هجرت مطالبی در این زمینه دارد که عین عبارتهای او این گونه است: