صفحه ۲۰۱

تعیین آن وجود نداشته باشد، در این صورت جعل ولایت لغو، و این عمل عمل قبیحی است. و اگر تعیین آن به وسیله انتخاب امت یا اهل حل و عقد یا توسط مجموع فقها که از بین خود یکی را انتخاب می‎کنند باشد، در این صورت باز ملاک و معیار انتخاب در تعیین والی اعتبار یافته و واجب است والی بر اساس این معیار از بین سایرین مشخص شود؛ مگر اینکه گفته شود: برای مشروعیت ولایت و منتهی شدن آن به خداوند متعال نصب نیز لازم است، که در این صورت نصب برای مشروعیت ولایت است، و انتخاب برای تعیین والی بالفعل برای تصدی مسؤولیت حکومت. ولی در جواب می‎گوییم اولا: در هر صورت غیر شخص منتخب مستقلا حق دخالت در مسائل سیاسی - اجتماعی جامعه را ندارد، چنانچه فرض مسأله نیز این گونه بود. [پس مجرد نصب بدون انتخاب برای اعمال ولایت کافی نیست.]

ثانیا: جعل ولایت برای سایر فقها طبق این فرض عمل لغو وقبیحی است، بله شأنیت و صلاحیت [احراز این مقام ] برای همه آنان ثابت است.

اشکال احتمال سوم: بر احتمال سوم [که منصوب به ولایت فقط یکی از فقها باشد] این اشکال وارد می‎شود که "فقیه دارای ولایت بالفعل" از بین همه فقها چگونه معین می‎شود؟ اگر راهی برای تعیین وی وجود نداشته باشد چنین جعلی لغو و قبیح است؛ واگر به وسیله انتخاب معین می‎گردد، در این صورت نصب امامت در واقع به وسیله انتخاب مشخص شده است؛ مگر اینکه به گونه ای بین این دو را جمع نماییم [و بگوییم: هر دو لازم است، نصب برای مشروعیت و انتخاب برای تعیین والی بالفعل.] چنانچه پیش از این گفته شد.

اگر گفته شود: حکومت بالفعل جامعه برای اعلم فقها متعین است، در جواب

باید گفت: اولا: ممکن است دو شخص یا اشخاص متساوی در علم و فضیلت وجود داشته باشند. ثانیا: مردم و نیز اهل خبره در بسیاری از موارد در تشخیص اعلم دچار اختلاف می‎شوند و در نتیجه رهبران متعدد بالفعل برای یک زمان و یک منطقه به وجود می‎آید و وحدت و انسجام حاصل نمی گردد و بلکه نظام مختل می‎شود، چنانچه پیش از این بحث آن گذشت؛ پس راهی غیر از این وجود ندارد که قائل به لزوم انتخاب شده و فقیه منتخب اکثریت مردم را برای ولایت بالفعل جامعه معین نماییم؛ و این نکته ای است شایان توجه.

اشکال احتمال چهارم و پنجم: بر احتمال چهارم و پنجم [یعنی بر منصوب بودن همه فقها و اعمال ولایت توسط یکی از آنها با هماهنگی سایرین، و یا اعمال ولایت

ناوبری کتاب