و در آن هنگام که صاحب امر (حاکم مسلمانان) خود مجتهد باشد عموم مردم در مسائل اجتهادی از او پیروی میکنند و او از کسی پیروی نمی کند؛ اما اگر سلطان زمان فاقد درجه اجتهاد باشد، آنکه باید مورد پیروی قرار گیرد علما هستند وسلطان عامل عظمت و قدرت و شوکت آنان است؛ پس عالم بدین گونه که ما ترسیم کردیم همانند پیامبرزمان است و سلطان در کنار وی همانند سلطان در زمان پیامبر(ص) است که موظف است کارها را به او ارجاع داده و هرچه مورد نظر آن حضرت است انجام دهد."النظام السیاسی للدولة الاسلامیة 277/
10- کلام نووی شافعی
نووی شافعی که [در قرن هفتم هجری زندگی میکرده و] نظرات وی در نزد شافعیه از اهمیت والایی برخوردار است در کتاب منهاج خود [تقریبا حکم رساله های عملیه ما را دارد و شرحهایی هم بر آن نوشته شده ] چنین میگوید:
ملاحظه میفرمایید که آخر این کلام اولش - یعنی شرط اجتهاد - را نقض میکند [شخص فاسق و یا جاهل چگونه میتواند شرایطی را که خود ایشان برای امامت ذکر کرده دارا باشد؟] آخر این کلام بازگشتش به همان کلام احمد حنبل است که پیش از این ذکر گردید.
11- کلام ابن حزم اندلسی
ابن حزم اندلسی در کتاب الفصل میگوید: