1- پیش از این گفتیم که امام واجب است معصوم باشد و عصمت امری است مخفی که جز خداوند تبارک و تعالی کسی به آن آگاه نیست، پس تعیین امام الزاما باید توسط خداوند انجام پذیرد؛ چرا که تنها اوست که به وجود شرط (ملکه عصمت) در افراد آگاه است.
2- پیامبراکرم (ص) نسبت به مردم از پدر مهربانتر بود؛ او بود که تمام نیازهای مردم را به آنان باز میگفت، و در طول حیات خویش حتی اعمال مستحبی را نیز به مردم گوشزد نمود، و هم او - علیه وعلی آله السلام - بود که برای مسافرتهای یکی دو روزه خود فردی را به عنوان جانشین در مدینه معین و معرفی فرمود، حال چگونه میتوان تصور نمود که وی در مسأله ای که از مهمترین و بزرگترین و برترین مسائل جامعه است و مردم به ابراز آن شدیدا نیازمند بودند از تعیین شخصی که پس از وی تداوم کارهای آن حضرت را به عهده بگیرد ساکت باشد و خلافت و ولایت وی را متذکر نشده باشد؟!
پس با توجه به سیره پیامبر(ص) بر وی واجب و لازم بوده که برای پس از خویش امام و رهبری مشخص و به مردم معرفی نموده باشد. این یک برهان "لمی"برهان "لم" در مقابل برهان "ان" است؛ برهان "ان" از معلول به علت پی بردن، و برهان "لم" بر عکس از علت به معلول رسیدن است. و در این مورد از ضرورت امامت برای اجتماع مسلمین و از سیره پیامبراکرم (ص) به این نتیجه میرسیم که آن حضرت در زمان حیات خویش برای امامت جامعه و ادامه راه و اداره امور مسلمانان پس از خود خلیفه و جانشینی معین فرموده است. (مقرر). است که از علت شئ بر ضرورت وجود آن پی خواهیم برد."شرح تجرید، کشف المراد 288/، مقصد 5، مسأله 4.
و نیز هم ایشان [مرحوم علامه ] در تذکره میفرمایند: