صفحه ۱۵۹

از سوی دیگر برای بررسی این شرط طبعا نمی توان به اخبار و روایات که پیش از این در عصمت پیامبران و دوازده امام - علیهم السلام - گفتیم، به جهت خاص بودن آنها استناد نمود، بلکه در این مقام باید به روایاتی که مقام عصمت را به طور مطلق برای امام ضروری شمرده، و نیز روایاتی که مقام امامت را صرفا یک مقام شامخ الهی دانسته که فقط با نص مشخص می‎گردد نه به وسیله اختیار و انتخاب، استناد نمود؛ که ذیلا نمونه هایی از آنها از نظر شما خواهد گذشت.

روایات مورد استناد در عصمت رهبری به نحو اطلاق

1- روایت طولانی عبدالعزیز بن مسلم که مرحوم کلینی آن را در اصول کافی و صدوق در کتابهای خویش و نیز تحف العقول و غیبت نعمانی و احتجاج و بحارالانوار با کمی اختلاف در بعضی الفاظ درج نموده اند.أمالی شیخ صدوق 536_540، مجلس 97، حدیث 1؛ و عیون اخبارالرضا ‏216/1_222، باب 20، حدیث 1؛ و کمال الدین 675/_681، جزء 2، باب 58، حدیث 31؛ و معانی الاخبار96/_101، باب معنی الامام المبین، حدیث 2؛ تحف العقول 436/_442؛ و غیبت نعمانی / 145_149؛ چاپ دیگر216/_224، باب 13، حدیث 6؛ و الاحتجاج 238/_240 جزء 2، چاپ دیگر ‏226/2_230؛ و بحارالانوار ‏120/25_128 کتاب الامامة، باب جامع فی صفات الامام، حدیث 4. (که در اینجا با توجه به اهمیت آن به ذکر فرازهایی از آن مطابق با نقل اصول کافی می‎پردازیم):

ابومحمد قاسم بن علا - با حذف برخی از راویان حدیث - از عبدالعزیز بن مسلم روایت نموده که گفت: به همراه حضرت رضا(ع) در روز جمعه به شهر "مرو" وارد شدیم، آنگاه به مسجد جامع شهر در آمدیم، مردم با یکدیگر بر سر امامت و رهبری اختلاف داشته و در این باره سخنان بسیاری با یکدیگر رد و بدل می‎کردند، من خدمت مولای خویش علی بن موسی الرضا(ع) رسیده و اختلاف مردم در این باره را خدمت ایشان معروض داشتم، ایشان تبسمی نموده آنگاه فرمودند:

"ای عبدالعزیز، مردم ناآگاهند و با اظهار نظرهای خویش خود را فریب می‎دهند، همانا خداوند عزوجل هرگز پیامبرش را قبض روح ننمود مگر اینکه دین را بر وی کامل گردانید... و علی (ع) را به عنوان محور و امام در میان آنان به پای داشت، و هرگز آنچه را امت بدان محتاج بود فرو مگذاشت مگر اینکه امر آن را برای آنان روشن نمود، پس هر که گمان کند خداوند عزوجل دین خود را ناقص گذاشته بی گمان کتاب خدا را انکار نموده، و آن کس که کتاب خدا را انکار کند به وی کافر شده است.

ناوبری کتاب