صفحه ۱۱۷

شأن نزول آیه در ارتباط با مسائل خانوادگی است، و ثانیا سیاق آیه [با توجه به جمله "و بما انفقوا..." بدان جهت که مهریه و نفقه همسران خویش را می‎پردازند] دلالت بر حاکمیت مرد بر همسر خویش را دارد. از سوی دیگر ما نمی توانیم ملتزم شویم که چون مرد دارای عقل ذاتی است و نفقه عیال خویش را می‎پردازد بر همه زنان حتی زنان اجنبی سلطه و قیمومیت داشته باشد، و اگر شک هم داشته باشیم صرف احتمال و شک برای عدم جواز استدلال به عموم آیه کافی است.

اگر گفته شود: عموم علت، آن گونه که از تفسیر المیزان نقل گردید موجب تعمیم حکم است، پس باید عموم را گرفت مگر اینکه خلاف آن ثابت گردد. در پاسخ باید گفت: اولا در علت دوم (یعنی جمله "و بما انفقوا من اموالهم)" عمومیتی نیست؛ چرا که انفاق مرد به همسر خویش ارتباطی به سایر زنان ندارد، و ثانیا عموم را گرفتن و موارد خلاف را استثناکردن به اصطلاح، تخصیص اکثر [بیشتر موارد را از دایره حکم خارج کردن ] لازم می‎آید؛ چرا که هیچ مردی را بر سایر زنان مگر در موارد حکومت و یا قضاوت قیمومیتی نیست، مگر اینکه در جواب گفته شود: آیه شریفه از همان ابتدا به مناسبت انصراف و مناسبت حکم و موضوع، خصوص موارد قیمومیت مرد در مسائلی نظیر ولایت را شامل می‎گردد و در نتیجه آیه را این گونه معنی کنیم: در مواردی که برای جریان امور جامعه نیاز به قیمومیت هست مردان بر زنان قیمومیت دارند، که البته این احتمال خالی از تأمل نیست.

باز اگر گفته شود: از مفاد آیه به طور قطع استفاده عموم می‎شود، زیرا امکان ندارد ملتزم شویم که زن در منزل سلطه بر مرد نداشته باشد اما در خارج از منزل بر سایر مردها مسلط باشد،

در پاسخ باید گفت: التزام به این سخن هیچ مانعی ندارد؛ زیرا محیط خانه و خانواده چون نیاز به قیم دارد مسؤولیت آن به عهده مرد است و در واقع مرد عقل خانواده است، اما در خارج از منزل در صورتی که زن واجد شرایط باشد بتواند بر عده ای سلطه و حاکمیت داشته باشد. علاوه بر اینکه این آیه قطعا رهبری و قیمومیت زن بر سایر زنان را نفی نکرده، پس چگونه نمی تواند زن، قاضی سایر زنان باشد؟

باز اگر گفته شود: اجماع مرکب (ترکیب قول به عدم جواز حاکمیت زن مطلقا و

ناوبری کتاب