داشت. انسان لطیفی را که از عواطف سرشار باشد نمی توان با انسان مقاومی که قدرت برخورد با مشکلات اجتماعی را دارد یکسان نگریست، و به عهده گرفتن مسؤولیت همسانی را از آنان انتظار داشت. چنانچه رفتاری این چنین از آشکارترین ظلمهاست [و ما پیش از این درباره مفهوم لغوی ظلم و کاربرد اصطلاحی آن مطالبی داشتیم که با توجه به روشن بودن موضوع نیاز به تکرار آن نیست.] و خلاصه کلام اینکه افراد بشر در قدرت و نیاز، به حسب خلقت و فطرت با یکدیگر متفاوت هستند و مراعات عدالت درباره آنان به این است که هر کس را به تناسب قدرت وجودی و نیاز فطرتش به او کار و مسؤولیت داد.
مقدمه سوم: حکومت مسؤولیتی سنگین و امانتی الهی
حکومت با تمام شعبه های آن که از آن جمله قضاوت است علی رغم آنچه بعضی به آن به عنوان مقام و منصب دلربا مینگرند از نظر اسلام و اولیای آن امانتی است الهی که مسؤولیتهای بسیار خطیر و سنگینی را به دنبال دارد، و به هر اندازه دامنه آن وسیع تر باشد مسؤولیت آن بیشتر و سنگین تر است؛ چنانکه امیرالمؤمنین (ع) در نامه خود به اشعث بن قیس که استاندار آن حضرت در آذربایجان بود نوشت: "همانا حکمرانی تو برای تو طعمه نیست بلکه امانتی است بر گردنت."ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فی عنقک امانة . (نهج البلاغه، فیض 839/، لح 366/، نامه 5).
پس با این دید عقل اقتضا دارد که این بار و مسؤولیت بر عهده کسی قرار داده شود که قدرت به دوش کشیدن و انجام وظایف آن را داشته باشد، در غیر این صورت هم بر وی و هم بر کسانی که زیر نظر وی هستند ظلم شده است. در حدیث وارد شده است:
تنافی طبیعت و ظرافت زن با مسؤولیت حکومت و خلافت
حال با توجه به مقدمات سه گانه ای که مطرح گردید باید گفت: حکومت با تمام شعبه های آن که یکی از آنها نیز قضاوت است از وظایف خطیری است که به سرنوشت همه مردم و مقدرات آنان مربوط میگردد و کوتاهی در انجام