بوده و فقرا از آن محروم بوده اند، امیرالمومنین (ع) او را توبیخ میکند که تو نباید در یک چنین مجلسی شرکت میکردی ! مجلسی که "غنیهم مدعو و عائلهم مجفو" فقرا از آن محروم و ثروتمندان به آن دعوت شده اند، حتی یک مجلس شامی که استاندار رفته خبرش به علی (ع) میرسد با وسایل کم آن روز؛ و امیرالمومنین (ع) بی تفاوت نمی گذرد؛ خوب این استاندار است یک شب خوشش باشد ! نه، میگوید یک چنین مجلسی شان تو نیست، تا آخر نامه.
یکی از چیزهایی که امیرالمومنین (ع) در کلمات و خطب خود در نهج البلاغه زیاد روی آن عنایت دارد مساله " امر به معروف و نهی از منکر " است.
شاید بعضی از آقایان دیده باشند، یک عده از اساتید دانشگاه از من راجع به احزاب سئوال کرده اند؛ سئوال کتبی. اول اینجا آمدند گفتم سوالتان را بنویسید؛ سوالشان را نوشتند و من جواب دادم، جواب آن آقایان را راجع به تشکیل احزاب سیاسی از راه امر به معروف و نهی از منکر وارد شدم. در آن نامه اول من آیه شریفه قرآن را ذکر کردم که خداوند تبارک و تعالی در سوره تو به میفرماید: (والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر)، در این سوره آیه دیگری هم راجع به منافقین است که در آنجا تعبیر میکند: (والمنافقون والمنافقات بعضهم من بعض)، یعنی: منافقین و منافقات بعضیهایشان از بعضند؛ تعبیر به "اولیاء" نمی کند، در حالی که آنها هم دوست هم هستند؛ اما "ولی " به معنای دوست نیست. منافقون و منافقات بعضیهاشان از بعضند یعنی سرشان در یک آخور است. اما راجع به مومنین و مومنات میفرماید: (والمومنون والمومنات بعضهم اولیاء بعض)، "ولی " در لسان قرآن و حدیث به معنای "صاحب اختیار" است؛ "ولایت " یعنی صاحب اختیاری؛ منتها ولایت مراتب دارد؛ (الله ولی الذین آمنوا) خدا ولایت دارد، اما ولایتش مطلقه است. درباره پیغمبر (ص) هم خدا میفرماید: (النبی اولی بالمومنین من انفسهم)؛ امام (ع) هم ولایت دارد؛ ولی فقیه هم اگر واجد شرایط باشد ولایت دارد. در این آیه خدا یک ولایت عمومی را میگوید؛ آقایان اهل ادب توجه دارند، الف و لام موصوله که بر سر اسم فاعل و اسم مفعول درآید مفید عموم و استغراق است. خدا میفرماید: همه مردان