جوی بشویم، عقیده آزاد است و عقیده داریم که ایشان از طرفداران انقلاب و نظام هستند و مرجع تقلیدمان است میخواهیم از ایشان تقلید کنیم آزادانه باید بتوانیم از ایشان تبلیغ و تقلید بکنیم.
خبرنگار: آیا میتوانیم فرض را بر این بگذاریم که جنابعالی دارید از طرف آقا صحبت میکنید؟
جواب: نه البته این جور نیست که من نظرات ایشان را بپرسم بیایم عرض کنم ولی کلا یک چیزهای واضحی هست که اینها اتفاق افتاد. الان ببینید این جوی که در کل دنیا درست شده تقصیر این بچه بازیهاست که در آورده اند. من خدمت آیت الله مومن بودم ایشان میگفت: چند نفر از افراد اداره اطلاعات آمدند پیش من که بله مردم رفتند آنجا حمله کردند، ایشان میگفت: گفتم ببین هم شما میدانید هم من آنها مردم نبودند مردم که نمی آیند از این کارها بکنند. حالا من هم میگویم چطور این جمعیت چند ده هزار نفری (شصت هزار نفری یا صدهزار نفری) که در مشهد راه افتادند و آن کارها را کردند از اینها تعبیر میشود به او باش ولی وقتی چهارصدپانصد نفر راه میافتند میآیند اینجا اینها را میگویند مردم. نمی شود چهارصد پانصد نفر مردم باشند ولی جمعیت صدهزار نفری بشوند او باش. بعدا به دنبالش حتما خبر دارید که اینجا شب یک شنبه حمله کردند و اصلا بدون اطلاع یک مرتبه ساعت ده شب خبر شدیم که بله آمدند دارند آهنهای پشت حسینیه را میبرند، یعنی یک گره ای که با دست باز میشود نه تنها با دندان بازش کنیم سفت ترش هم بکنیم. روز روشن میآمدند به ایشان میگفتند ما اینجا را میخواهیم خلوت کنیم راه باز بشود با کمال میل قبول میکردند، چنانچه دیوار همین طور بود یک محوطه ای اینجا بود که ایشان همیشه میگفت من از این دیوار بدم میآید اینجا دور ما قلعه درست کردید ما را از مردم جدا کردید، مسلما ایشان موافقت میکردند. آمدند یک چنین برخوردی کردند بعد بدون اینکه به ما بگویند کلید مثلا در حسینیه را بدهید کلید درب دفتر را بدهید همین طور زدند شکستند. واقعا اگر میگفتند که کلید را بدهید ما دو دستی تقدیمشان میکردیم.
خبرنگار: صحبت از این است که شاید برخی از نقطه نظرات متفاوت ایشان