اسلامی از چهره هائی که در انقلاب موثر بوده اند به نحوی انتقام گرفته میشود، و این اعمال نوعا از ناحیه اشخاصی انجام میشود که نسبت به مسائل انقلاب و گذشته های آن بی اطلاع و یا هنگام انقلاب نسبت به آن بی تفاوت بوده اند که تفصیل آن کتابی بزرگ میطلبد؛ و آنچه که امروز دشمنان بیشتر بدان عنایت دارند لطمه زدن به روحانیت متعهد و ترور شخصیت های بارز روحانیت است و چون اکثر موارد اقدام شده در خفای از انظار عموم ملت بوده است و بیان و استدلال به آن مستلزم اطلاع قبلی از اصل قضایاست، لذا در این نامه مختصر خدمت ملت عزیزمان بیشتر به موردی استدلال میشود که مربوط به خود اینجانب است و از نزدیک شاهد آن بوده ام و کم و بیش اخبار آن از طریق بعضی جرائد و رادیوها پخش شده است -هرچند که آن جرائد عقوبت و پی آمدهای سختی را به خاطر انتشار اخبار واقعه متحمل شدند، و با اینکه کار مطبوعات به وزارت ارشاد مربوط است دادگاه ویژه روحانیت خودسرانه و مستقیما آنها را تحت فشار قرار داد و میدهد- ذکر داستان بیت خود نه به منظور خودنمائی و یا به عنوان استمداد است بلکه از باب مشت نمونه خروار گوشه هائی از آن را یاد آور میشوم تا نحوه برخوردهائی که با نیروهای مومن به اسلام و انقلاب انجام میشود برای افراد بی اطلاع روشن شود:
پس از سخنان اینجانب در پایان درس روز 21 بهمن 1371 که به منظور دعوت به راهپیمائی و تقویت اصل انقلاب و دفاع از جمعی از مومنین گرفتار و دفاع از شخص خود در برابر اهانتها و تهمتهای ناروای متناوب در محافل و جرائد انجام گرفت تصمیم گرفته شد -به خاطر عدم سوء استفاده دشمنان اسلام و انقلاب و کشور- نوار آن پخش نشود، ولی پس از تحریف سخنان من و پخش آن از ناحیه دیگران و رجاله بازیها و اهانتهای روز جمعه 23 بهمن در برابر بیت اینجانب، و روز شنبه 24 بهمن در حسینیه شهدا که سبب تعطیل درس اینجانب شد، ناچار به پخش نوار و پیاده کردن آن شدیم؛ و بالاخره در شب یک شنبه 1371/11/25 با هجوم بیش از هزار نفر نیروی مسلح و مجهز به وسائل تخریب به دفتر اینجانب و حسینیه شهدا و محل آرشیو نامه ها و تلگرافات و روزنامه ها و بولتن های خبری چندین ساله مواجه شدیم، و با محاصره کامل منطقه حتی خانه های همسایگان و مجاورین بیگناه و قطع تلفن های منطقه و ایجاد رعب و هراس و برخوردهای تند که حتی منجر به وحشت و اغماء بعضی از