را خدمت ایشان میدادم خدمت ایشان عرض کردم آقا، حضرتعالی چون رهبر جهان اسلام هستید یک چنین اشتباهات کوچکی هم اگر بشود این بد است، خوب است حضرتعالی علاوه بر اینکه مسئولین محترم با شما تماس دارند یک افرادی را هم داشته باشید که خودتان به آنها اعتماد دارید، اینها بیایند مثلا ماهی یک مرتبه، دو ماه یک مرتبه مسائل جبهه ها، مسائل کشور را خدمت شما بگویند که اطلاعات حضرتعالی فقط از راه مسئولین نباشد، و حتی توی صفها (این تعبیراتی است که من به ایشان عرض کردم) حتی توی صفها، مثلا توی صفهای کوپن، توی اتوبوسها، توی تاکسی ها مردم حرفهایی میزنند، اینها به گوش حضرتعالی برسد خوب است، و بعد خدمت ایشان عرض کردم من دارم افرادی را به سهم خودم که میآیند گاهی از اوقات مطالبی را به من میگویند. حالا انسان لازم نیست همه را بگوید صددرصد درست است، اما از راه دیگر هم آدم بشنود خوب است. من وقتی خدمت ایشان این را عرض کردم گفتم حتی آقای حاج احمد آقا هم نشناسد آنها را، من هم نشناسم، غیر خودتان هیچ کس نداند، اینها بیایند ماهی یک مرتبه، دو مرتبه و مسائل را بگویند. آقای حاج احمد آقا آنجا گفتند که امام، تعبیر به اینکه صرف نمی کند برایشان یا اینکه ایشان نمی توانند و مقدورشان نیست، یک چنین تعبیری، بیشتر به ذهنم میآید گفتند برای ایشان صرف نمی کند این جور رفت و آمدها، و به جای اینکه ایشان یک کسانی داشته باشند شما که حضرت امام خیلی به شما اعتماد دارد، این سنخ مسائل را، شما که میگوئید من کانالهای مختلف دارم، این سنخ مسائل را ماهی یک مرتبه، دو ماه یک مرتبه خدمت ایشان بنویسید، هر چه هست بنویسید، شما هم که با ایشان رو در بایستی ندارید. من روی این اصل، جلوتر هم خدمت ایشان نامه هایی مینوشتم، تذکراتی میدادم، اما از آن روز به بعد من زیاد خدمت ایشان نامه مینوشتم. حالا بعضی نامه ها شاید مثلا به مذاق بعضی ها یا خوش نیامده یا ناراحت شدند و بالاخره به اینجا رسید "آل الامر الی ما آل " که دیدیم بالاخره چی شد. ذهن ایشان بالاخره مشوب شد و بعد هم دیدید که در روزنامه ها و توی دانشگاه و توی مجلس و دیدید روزنامه ها هر چی بود و جزوه ها و این جور چیزها راجع به من نوشتند، و من خدا را گواه میگیرم با اینکه خیلی حرفها را دلیل متقن داشتم، استدلالهای متقن بر رد آنها داشتم، اشتباهاتی بود ولی من دیدم یک کلمه بگویم، رادیوهای بیگانه و خارجی و