که برای همین کارها ساواک مرا بازجویی میکرد و چون حضرت امام شدیدا مورد علاقه من بودند، و اولین کسی بودند که حکومت اسلامی را تشکیل دادند، دلم میخواست هیچ سوژه ای علیه ایشان نباشد و اگر من نامه هایی به ایشان مینوشتم بر همین منظور بود، و همه میدانند که به خاطر وقار و آن چهره ملکوتی که داشتند افراد معمولا جرات حرف زدن با ایشان را نداشتند و شاید تنها من بودم که با صراحت مطالب خودم را با ایشان مطرح میکردم و این به دلیل علاقه شدیدی بود که من به ایشان داشتم و میخواستم ایشان همیشه با همان چهره ملکوتی و قداست معنوی باشند، آقای حاج احمد آقا آقازاده ایشان شاهدند که من کرارا به ایشان میگفتم باید علاوه بر حفظ جهات جسمی و بهداشت حضرت امام، جهات معنوی و ملکوتی و قداست و موقعیت ایشان را هم حفظ کنیم تا چهره ولایت فقیه همیشه در تاریخ برای مثلا صد یا پنجاه سال آینده محفوظ بماند و دلم میخواهد در تاریخ چیزی و سوژه ای علیه ایشان هیچگاه نباشد، و به حاج احمد آقا میگفتم والله من خودم را نسبت به امام از همه کس دلسوزتر و علاقه مندتر میدانم، و یاد دارم در آخرین ملاقات که با ایشان داشتم (اعلی الله درجاته) و آقای حاج احمد آقا و داماد ما آنجا بودند، من به ایشان اول مساله استقراض خارجی که بر سر زبانها افتاده و عوارض منفی آن را عرض کردم که این چیز بدی است و با آن شعارهای استقلال و نه شرقی و نه غربی ما منافات دارد و موجب وابستگی سیاسی اقتصادی و فرهنگی به شرق و غرب میشود و مرحوم سعیدی هم به همین جهت شهید شد، که ایشان قبول فرمودند و بعد مساله جنگ داخلی لبنان و انتظار دخالت و اقدام از ناحیه ایشان که امام المسلمین هستند را به عرض ایشان رساندم و بعد عرض کردم آقا مطالبی که من میگویم یا نامه هایی که به شما مینویسم، کسی به من درس نمی دهد و القا نمی کند، گرچه فعلا شایع کرده اند و شاید در ذهن حضرتعالی هم رفته باشد، نه منافقین و نه نهضت آزادی به من چیزی القا نمی کنند، بلکه این مسئولین ارگانها و شخصیتها و افراد خود این مردم هستند که میآیند و یا نامه مینویسند مرتبا و کمبودها و اشکالات را به من میگویند و راه حل پیشنهاد میکنند، و عرض کردم آنچه هدف اصلی من از این نامه ها و تذکرات در ملاقاتها است، این است که آن چهره پاک و مقدس و ملکوتی حضرتعالی همچنان مثل روز اول که تشریف آوردید به ایران باشد و کسی نتواند به حضرتعالی ایرادی و