اسلامی و اشراقی به امور حوزه و طلاب توجه میکردند و به امور سیاسی و مبارزه و اهداف امام دیگر نمی توانستند رسیدگی نمایند و لذا ایشان تعقیب آنها رادر آن نامه از من خواسته بودند و متاسفانه این وقتی بدستم رسید، یک ساعت بعدش مرا گرفتند و من که نمی خواستم ساواک از آن مطلع شود، چون پرونده مرا سنگین مینمود، هنگام دستگیری به بهانه رفتن به دستشویی رفتم و آن نامه را پاره و محو کردم. به هر حال سیاست رژیم آن موقع متهم کردن اطرافیان و طرفداران امام به وهابیت بود که بلکه بین مردم آنان خراب و بدنام شوند.
یکی از صفات ویژه امام که همه ما باید از آن پیروی کنیم این بود که ایشان خود را وقف اسلام کرده بود و هرچه را ایشان تشخیص میداد به اسلام مربوط است روی آن میایستاد و از کسی ملاحظه ای نمی کردند. البته ممکن بود احیانا یک گزارشی اشتباهی در مورد خاصی به ایشان داده باشند، مثل همان گزارشی که در مورد قیام جهیمان در خانه خدا در همان سال اول انقلاب به ایشان داده بودند که آنها را آدمهای بدی معرفی کرده بودند و من که از آنان دفاع میکردم، ایشان این جریان را به دلیل اینکه هتک خانه خدا شده است، محکوم نمودند، درحالی که ظاهرا بعد معلوم شد افراد خوبی بوده اند و برای اسلام قیام نموده بودند و نهضتشان مقدس بوده؛ ولی قاطعیت ایشان در مورد آنچه وظیفه تشخیص میدادند، خیلی مهم و قابل توجه برای همه ما میباشد.
ایشان روی ارزشها خیلی حساب میکردند و اهمیت میدادند و برای پیاده شدن آنها شهامت داشتند، دنبال مرید بازی و اینکه چه کسی خوشش بیاید یا نیاید نبودند و شخص روحانی و عالم باید مثل ایشان باشد و برای او خدا و دین و ارزشها و معنویتها مطرح باشد، نه چیزهای دیگر و باید آنها در نظرش باشد نه آنکه فلان مرید و بازاری از او خوشش بیاید، و امام این طوری بود که در مسیر اسلام و ارزشها از هیچ چیز نمی ترسیدند، و واقعا هم اینطور بودند که نمی ترسیدند، من از خودشان شنیدم که فرمودند: دفعه اول در قضیه 15 خرداد که ایشان بازداشت شدند و ایشان را میخواستند شبانه به تهران ببرند، مامورین خیلی با شتاب و عجله و با ترس عمل میکرده بودند و ایشان آنها را دلداری میداده که نترسند و حتی آنها از ترس مانع پیاده شدن امام از ماشین برای ادای نماز صبح در بین راه شده بودند، که با اصرار