امام بود که مدتها فراموش شده بود و ما میخواستیم نام ایشان در ایران و حوزه همیشه مطرح باشد و آن روزها معروف بود دکتر اقبال گفته بود ما آقای خمینی را بردیم به نجف تا گرفتار گرگها شود و نابود گردد. خیال میکردند ایشان در نجف مطرود میشود، در صورتی که در نجف هم درس ایشان خوب گرفته بود و بر خلاف نظرشان بود و علت بردن ایشان به نجف این بود که مجلس ترکیه ظاهرا بیش از یک سال را به دولت آن کشور اجازه تبعید آقای خمینی در آنجا را نمی داد و گفتند ایشان در نجف گم میشود و ما هم اصرار داشتیم که نام ایشان در کشور و روی منابر و در محافل باشد و به عنوان مسئله گفتن و فتوا نام ایشان را احیا میکردیم، و رژیم سعی میکرد با بازداشت افراد نگذارد به هیچ وجه از ایشان نامی برده شود و در قم هر کجا چیزی به نام ایشان مطرح میشد سکه به نام من و آقای ربانی شیرازی خورده بود و بعد از هر حادثه ای به سراغ ما میآمدند و ما را دستگیر میکردند؛ آقای مطهری هم آن موقع تهران بودند، مثلا بعد از شهادت آقای سعیدی فورا آمدند و ما را بازداشت نمودند، چون ترسیدند برای تشییع جنازه او ما کاری انجام دهیم و در بین بچه ها فرزند من شهید محمد منتظری خیلی فعال بود، مثلا گاهی تصمیم میگرفتیم از طلاب شهرستانها برای تثبیت مرجعیت آقای خمینی جداگانه اعلامیه و امضا بگیریم و برای این کار نیاز بود یک نفر باشد که هماهنگ کند کارها را و مرحوم محمد برای این کار خیلی فعال بود و سمج هم بود و اگر طرف قبول نمی کرد، با اصرار و سماجت از او امضا را میگرفت و با استدلال به اینکه مگر تو به اسلام و انقلاب عقیده نداری، طرف را راضی به امضا میکرد و او را قبل از من بازداشت کردند. البته چندین بار بازداشت شد و همه اش هم برای اعلامیه هایی بود که از اشخاص امضا میگرفت و آن دفعه هم که محکوم به چند سال شد برای پخش اعلامیه در صحن مطهر بود در ایام عید نوروز که با عده ای اعلامیه پخش مینمودند که بلافاصله بعد از او مرا بازداشت کردند و حدود هفت ماه من به اتفاق آقای ربانی شیرازی بازداشت بودیم، ولی او را محاکمه و محکوم نمودند و از من و آقای ربانی تعهد میخواستند که به قم نرویم و ما قبول نمی کردیم و از محمد هم تعهد میخواستند و او حاضر نشد و او را به محاکمه تهدید کردند و او گفت محاکمه کنید، من تعهد نمی دهم و بالاخره به سه سال محکومش کردند و ما را اگر چه آن موقع آزاد کردند ولی بعدا محاکمه و محکوم نمودند. یادم