دیگر که حرفهای دیگران را به نام خود نقل میکنند، در نقل مطالب افراد و بزرگان اسم آنان را میبردند و میفرمودند مثلا این حرف مال مرحوم آقای نائینی یا حاج شیخ عبدالکریم و دیگر بزرگان میباشد و به اسم خودشان تمام نمی کردند. -مرحوم آقای بروجردی هم این طور بودند- و خیلی پخته حرفهای آنان را نقل میکردند، وقتی خوب حرف نقل شد برای طرف مفهوم میشود، آن وقت شروع میکردند به رد و اشکال بر آن، یادم هست روزی در نقل مطالب آقای نائینی کسی به ایشان اشکال میکرد ایشان فرمودند: من دارم فعلا قصه میگویم در نقل قصه اشکال دارید، منظور اینست که درس ایشان بسیار مفید و سازنده بود و اول فقط من و آقای مطهری و یکی دونفر دیگر بودند و تا آخر هفت سال شاید حدود 8_7 نفر بیشتر نبودیم، آنوقت یک کسانی ما را میدیدند، میگفتند شما چرا به درس فلانی -یعنی امام - میروید؟ میگفتیم خوب درس خوب و مفیدی است، ولی آنها تعجب میکردند و میگفتند این همه مراجع و اساتید هستند، این درس یک بازی سیاسی است که شما درست کرده اید، ولی ما همچنان اصرار داشتیم و میگفتیم ما واقعا از ایشان استفاده میکنیم، مرحوم آقای مطهری یادم هست میگفت: به عقیده من درس ایشان در آینده در حوزه جا باز میکند و طلاب و فضلاء کم کم متوجه عمق آن خواهند شد و اکنون چون ایشان در حوزه به تدریس فلسفه معروف بودند، حالا طلاب متوجه نیستند، ولی بزودی متوجه بیان و عمق درس ایشان میشوند و درس ایشان در حوزه میگیرد و اول خواهد شد و ما هم این طرف و آن طرف از عمق درس ایشان تعریف و تبلیغ میکردیم، ولی افراد زیر بار نمی رفتند و قبول نمی کردند و در فکر رفتن به درس مراجع و بزرگان که عنوان داشتند بودند، ولی ما از آن درس خیلی استفاده کردیم و هفت سال طول کشید و یادم هست بعد از پایان درس اسفار ایشان، ما یک درس فقه کتاب زکات را پیش ایشان شروع کردیم که یکی دو ماه بیشتر طول نکشید و نمی دانم چرا و به چه دلیل ادامه ندادیم، ولی اصول را که خارج جلد دوم کفایه باشد، هفت سال پیش ایشان خواندیم و بیشتر بحث فقه را ما پیش مرحوم آقای بروجردی خواندیم.
علی ای حال به نظر ما روشن بود که ایشان در مسائل عمیق که وارد میشدند خیلی خوب فکر میکنند و به عمق مطلب میرسند و چه بسا اول بحث ایشان مسائل را سطحی برای ما مطرح میکردند، ولی از باب اینکه ما زیاد اشکال میکردیم و