بوده و این روحیه را از زمان شهید محمد حفظ کرده ام و دیگر اینکه یقین دارم منظور پدرم از تاکید بر استفاده از نیروها و بکار گرفتن آنها قطعا اینها نیستند و آن هم به این شکل که قدرت را تسلیم آنها کنیم و این چند مرتبه هم که آنان به ملاقات پدرم آمده اند به منظور شکایت از برخوردهایی بوده که راجع به آنان و محل حزبشان انجام میشده است.
برادران و سروران عزیز
باز یاد آوری میکنم، من در عین حال خود مسئول و جوابگوی ضعفها و کم و کاستیهای خود هستم، اینطور نبوده که پدرم از اعمال و سکنات بنده مطلع باشد و آن را مورد به مورد تایید نماید. اگر ضعفها و ایرادات و احیانا اشتباهات یک شخصیت بخواهد بدین سان وسیله ای جهت تضعیف آن شخصیت و ملکوک ساختن وی گردد، آنوقت برای انقلاب چیزی نخواهد ماند که از آن به خدا پناه میبریم.
خود میدانید که فرزندان و بستگان بسیاری از شخصیتهای متعهد، احیانا افراد ناباب و بعضا حتی وابسته به گروهکها نیز بوده اند، اما این حقیر (گرچه از ذکر این نکات شرم دارم و آن را در مقابل فعالیتهای امثال محمد، هیچ و بی ارزش میدانم) افتخار آن را داشته ام که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در حد توان و وسع خودم در خدمت انقلاب و رهبر بزرگوار آن باشم و با آنکه آن موقع همچون الان بچه ای بیش نبودم و تبعید و زندان و زجر و شکنجه های پدر و برادرم وضع عادی زندگی ما را مختل کرده بود و با اینحال و علیرغم تنهاییها و بی کسی ها و با آنکه فقط و فقط محبت ها و دلگرمیهای امت مخلص و مقلد امام و مردم متدین نجف آباد اسباب دلگرمیمان بود، در صورتهای مختلف مبارزات ضد شاهنشاهی انجام وظیفه میکردم و پس از انقلاب نیز خود را در غم و رنج آن شریک دیده ام و سعی کرده ام با حضور در جبهه، نقشی هرچند کوچک ایفا نمایم. همچنین در کنار برادر شهیدم در شرایطی که همه به او پشت کرده بودند و او یکه و تنها به مبارزه علیه لیبرالها ادامه میداد، حضور داشتم و همان موقع بود که ایشان بنا به فرموده مبارک حضرت امام متحمل شکنجه های روحی از قبل بدخواهان بود و طبیعی است که کینه انقلابی ام را همچنان حفظ کرده و هرگز لیبرالها و خط سازش نخواهند توانست رخنه ای در من پیدا نمایند و در مورد منافقین هم طبیعی است که حقیر با آنان نفرت دیرینه داشته باشم، به شکلی که هنگام