صفحه ۱۲۳۷

ندیدم تا کشته شد، فقط یک مرتبه که کتک خورده بود در محل حزبشان به وسیله نامه از من استمداد کرده بود که من نه جواب دادم و نه کاری از من ساخته بود که برایش انجام دهم.

و معمولا آقایان طالب ملاقات، پس از چند مرتبه تلفن به مسئول ملاقات و دفع الوقت من بالاخره از قبل خود من وقتی به افراد داده می‎شد، بیت من نه در اختیار منافقین بوده است و نه اینکه لیبرالها آنجا صف کشیده بودند به نحوی که جای دیگران در آنجا نباشد چنانچه در سخنرانیها گفته شد. مسئول ملاقات که قبلا آقای امیری بود و فعلا آقای متقی است از خود من سئوال می‎کرد، افراد دیگر بیت در ملاقاتها هیچ نقشی نداشتند. البته نظر من به طور کلی در ملاقاتها نسبتا وسیع است و معتقد بودم انسان باید همیشه حرفها را از موافق و مخالف بشنود تا بهتر بتواند تصمیم بگیرد.

آیا خدا راضی است بیتی که همیشه در مسیر انقلاب قدم برمی داشته و در مسائل اسلامی و انقلابی ایران و لبنان و فلسطین و هندوستان و افغانستان و آفریقا و اروپا و امثال ذلک به نفع اسلام و انقلاب فعالیت داشته و اظهار نظر می‎کرده و اهداف انقلاب و مقام معظم رهبری را تعقیب می‎کرده و فرضا گاهی هم بر حسب احساس وظیفه و از روی دلسوزی اشکالاتی را هم تذکر می‎داده است و همیشه مورد حمله ضد انقلاب بوده یکدفعه به اتهام واهی نفوذ و نفوذیها مورد بی مهری واقع شود؟!

آیا شایعات بی اساس و یا بافته های سید مهدی که معلوم نیست در چه شرائطی و با چه انگیزه هائی این مقدار رطب و یابس به هم بافته صحیح است ملاک قضاوتها واقع شود؟!

و شاید او چون از ناحیه نظام ضربه خورد می‎خواسته است انتقام بگیرد و نیروهای فعال نظام را به یکدیگر بدبین کند -چنانچه شد- آیا درست است ما به بافته های او ترتیب اثر بدهیم ؟! اصلا در آن شرائط اعترافات آدم مورد اعتماد هم شرعا منشا اثر نیست تا چه رسد به اعترافات مثل او. حالا من در شناخت او اشتباه کرده بودم و ماهیت او برای من شناخته نبود - و کم لذلک من نظیر لیس هنا محل ذکرها- آیا آقایانی که او را شناخته اند و بر تناقض گوئیهای او واقفند صحیح است با بافته های او معامله وحی منزل کنند، در صورتی که اشاعه کذب هم حکم کذب دارد مخصوصا اگر موجب

ناوبری کتاب