صفحه ۱۲۳۶

استاندار آذربایجان آمده است: "ان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فی عنقک امانه " ( نهج البلاغه، نامه 5) و قهرا انسان عاقل حتی المقدور از تحمل امانت و مسئولیت سنگین گریزان است مگر اینکه ناچار باشد. چنانچه هیچ وقت آرزوی مرجعیت هم نداشته ام تا اینکه حساب کنم چه اقشاری به من می‎گروند یا نمی گروند. من اگر شرعا جائز بود از اجتماع و اجتماعات به طور کلی منزوی می‎شدم.

3 - من حتی یک دقیقه با منافقین همکاری نداشته ام. برخوردهای تند ما با آنان در زندان و پس از انقلاب بر همه روشن است. اینان علاوه بر انحراف فکری و اخلاقی و نداشتن عواطف انسانی سرمایه های انقلاب و چهره های ارزنده آن و از جمله فرزند عزیز من را از ما گرفتند، و هزاران افراد بی گناه را به شهادت رساندند، و در جنگ تحمیلی با دشمنان ما همگام و همصدا شدند. با این وضع کدام انسان عاقل و متعهدی به آنان اعتماد می‎کند و حاضر است با آنان همکاری کند؟

راستی حضرتعالی تصور می‎کنید که من یا حتی افراد بیت من منافقین و یا لیبرالها را بر مسئولین فعلی نظام که نوعا از دوستان و همکاران صمیمی من هستند مقدم می‎دانیم، و اگر به بعضی از مسئولین اعتراض شود این به معنی مقدم داشتن منافقین و لیبرالها است ؟!

4 - کانال اطلاعاتی من نه منافقین بودند و نه لیبرالها، من علاوه بر خواندن نامه های مختلف مردم و بولتن های خبری کشور هر روز با اقشار مختلف مردم از وزرا و نمایندگان مجلس و فرماندهان ارتش و سپاه و سایر ارگانها و ائمه جمعه شهرستانها و مردم عادی کشور ملاقات داشتم، و همه آنان اشکالات و شکایات را مطرح می‎کردند و به خیال خودشان از من چاره جوئی می‎کردند، آیا اینان همه نفوذی بودند؟! من با اینکه با دکتر پیمان هم زندانی بودم حدود چهار سال است ایشان را ندیده ام و از او و کارش هیچ خبر ندارم، آقای مهندس بازرگان حدود یک سال و نیم قبل یک مرتبه به منزل من آمده و ظاهرا آقایان صباغیان و توسلی با ایشان بودند، و آقای دکتر یزدی هم دو بار یا سه بار در ظرف چندین سال به منزل من آمده، و معمولا صحبتهای آقایان مربوط به محل حزب و روزنامه شان که توقیف است و برخوردهائی که با آنان می‎شده دور می‎زده است، و مرحوم دکتر سامی با اینکه در رژیم سابق هم به من و هم به بسیاری از طلاب و مبارزین خدمات شایانی کرد پس از زمان وزارتش در بهداری من اصلا او را

ناوبری کتاب