آینده کشور و انقلاب فکر اساسی بکنید و مسامحه به هیچ نحو روا نیست، و آن هم در درجه اول به عهده حضرتعالی است که موسس انقلاب بوده اید، و ملاحظه مرا هم نکنید، من یک جو طالب مقام نیستم؛ و اگر فرض دوم صحیح است پس احتمال بدهید عرائضی را که در این نامه مینویسم کلا او بعضا صحیح باشد. والاحتمال خفیف المونه، و در امور مهمه احتمال هم منجز است.
2 - من از وقتی که با حضرتعالی آشنا شدم در هر شرائطی روحا تسلیم و پیرو حضرتعالی بوده ام، و به اندازه قدرتم در لحظات حساس، در آزادی و گرفتاری و تبعید حضرتعالی از شما حمایت میکردم، و اصلا برای خودم در برابر حضرتعالی خودیتی قائل نبودم و از شما و علم شما و فضائل شما و رساله و کتب شما ترویج میکردم، کوشش میکردم شهریه حضرتعالی مرتب شود، رساله حضرتعالی پخش شود، نام حضرتعالی در منبرها برده شود، هر کس از حضرتعالی توقع و انتظاری داشت و گله میکرد سعی میکردم او را راضی کنم هرچند با سخت گیری بر خود و عائله ام بود، و این امر را وظیفه خود میدانستم و طمعی هم نداشتم چنانچه الان هم ندارم، و در این راه دوستان زیادی را هم رنجاندم و یا از دست دادم، و تاسف هم نمی خورم؛ و پس از پیروزی انقلاب نیز به همین نحو عمل کردم، به خاطر حضرتعالی اوقات گرانبهائی را صرف میکردم، جوابگوی اعتراضات میشدم و مشکلات مردم و متوقعین از حضرتعالی را به اندازه قدرت حل و رفع میکردم، و همین الان هم با همه گرفتاریها هر روز چند ساعت وقت خود را صرف مساله گوئی و مساله نویسی مطابق فتاوای حضرتعالی میکنم، و هر روز بلا استثناء حدود چهل الی پنجاه نامه استفتائیه را که بعضی محتاج به مراجعه و مشتمل بر مسائل عدیده است میخوانم و مطابق فتوای حضرتعالی برای مردم مینویسم یا مهر میکنم. ساعاتی از وقت من هم صرف توجیه مردم در برابر اشکالاتی است که نسبت به حضرتعالی یا بیت حضرتعالی یا مسئولین و ارگانها دارند میکنم، از افراد خوب طرد شده دلجوئی میکنم، به مسئولین اداری و قضائی برای جذب نیروهای خوب کمک میکنم.
مرتبا مسئولین دولتی و ارگانها از رده های بالا و پائین مرتبا مراجعه میکنند و رهنمود میخواهند و نظریات مرا راهگشای مشکلات خودشان یا موجب دلگرمی میدانند و همگی میگویند چون دستمان به حضرت امام نمی رسد و نمی شود این