ج: در علم کلام باب حادی عشر را با بعضیها مباحثه کردم، نصف بیشتر شرح تجرید علامه را هم در مسجد عشقعلی درس گفتم، سی چهل تا شاگرد داشتم، همان وقت که شرح تجرید را درس میگفتم به نظرم میآمد که اشکالات زیادی بر آن وارد است، به نظرم میرسید مرحوم علامه خیلی سطحی با مسائل برخورد کرده است، از بعضیها پرسیدم گفتند: مرحوم علامه (رحمه الله علیه) این شرح را در دوران نوجوانی نوشته است، روی همین جهت اشکال خور زیاد دارد. و این مساله که وجود اصیل است و حقیقت واحده دارای مراتب میباشد به نظر اینجانب قابل انکار نیست، البته شرح آن در اینجا نمی گنجد.
مساله حرکت جوهری و تجرد روح
اما در مساله حرکت جوهری باید گفت آنچه در مساله معاد موثر است مساله تجرد روح است، مساله تجرد روح را اگر نتوانیم ثابت کنیم در معاد به اشکال برمی خوریم، مساله تجرد روح از مسلمات است، روح ظاهرا همان طور که صدر المتالهین میگوید "جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء " است و با حرکت جوهری به مرحله تجرد میرسد، به این معنا که روح محصول عالی ماده است، انسان در مقام تکامل به مرحله تجرد میرسد، قرآن کریم هم بر این معنا دلالت دارد:"ثم انشاناه خلقا آخر"سوره مومنون (23)، آیه 14 همین را که از نطفه شروع شده خلق آخر قرار دادیم، به این معنا که ماده در اثرحرکت تکاملی به اولین مرحله تجرد میرسد، بعد مراحل تجرد را طی میکند تا میرسد به تجرد عقلانی، و مجرد که شد مجرد دیگر باقیست. این گونه نیست که خداوند بدن انسان را که کامل شد یک روح مجرد از یک عالمی بیاورد در این بدن قرار بدهد، اصلا این محال است که یک موجود مستقل مجردی جداگانه بیاید با این ماده جفت بشود، قضیه جسم و جان قضیه راکب و مرکوب نیست بلکه همین ماده است که تکامل پیدا میکند و به اولین مرحله تجرد که رسید مراحل بعدی تجرد را طی میکند؛ و مساله معاد هم بر همین اساس مبتنی است اما این بحث مقدماتی دارد که اینجا جای بحث آن نیست.