صفحه ۸۳

اینجا می‎خواند یک چیزی باید باشد، آمدم و به او گفتم شیخنا، شما روضه دیگری بلد نیستید بخوانید هر روز صبح این روضه را می‎خوانید؟ گفت چرا، گفتم پس چرا هر روز این روضه را می‎خوانی ؟ گفت من یک بانی دارم روزی پنج ریال به من می‎دهد می‎گوید این روضه را در این مسجد بخوان من هم می‎خوانم، گفتم می‎شود این با نیت را به من معرفی کنی ؟ گفت بله، یک دکاندار در همین خیابان است. آن شخص می‎رود با آن دکاندار رفاقت می‎کند بعد می‎گوید شما چطور شده که هر روز در این مسجد روضه حضرت زهرا (س) می‎گویی بخوانند؟ می‎گوید یک کسی روزی دو تومان به من می‎دهد که در این مسجد روضه حضرت زهرا خوانده شود، من پانزده ریال آن را برمی دارم و پنج ریال را می‎دهم به این شیخ روضه بخواند، بعد تعقیب می‎کند ببیند که بانی این روضه چه کسی است، معلوم می‎شود روزی بیست و پنج تومان از سفارت انگلیس می‎دهند که صبحها روضه حضرت زهرا (س) در این مسجد که در کنار سفارت عثمانی است خوانده شود و بازار جنگ شیعه و سنی هر روز گرم باشد. بالاخره باید توجه کنیم که استعمار آمریکا و انگلیس هنوز نمرده اند و هر روز با یک روش ممکن است سر ما کلاه بگذارند. در نوشتن و در گفتن، آقایان باید دقت کنند و به صرف اینکه کسی آمد یک چیزی گفت نباید تحریک بشوند و یک چیزی بگویند یا چیزی بنویسند، و یا اگر می‎خواهند چیزی بنویسند به شکلی بنویسند که به مبانی و به جایی لطمه نزند یا مورد سوء استفاده قرار نگیرد.

ناوبری کتاب