صفحه ۷۹

بلندی داشت، من یادم هست همین حاج آقا رضا خدمت آیت الله بروجردی می‎آمد پالتوی بلندی داشت یک عبا هم می‎انداخت روی دوشش با کلاه؛ بالاخره نوشته بود وقتی که رضاخان حرکت کرد به طرف خوزستان ما هم در رکابش بودیم به قم که رسیدیم رضاخان گفت: شنیدم که حاج شیخ عبدالکریم مریض است آقای دکتر اعلم الملک بروند از طرف من از ایشان عیادت و احوالپرسی کنند شما هم با او برو، آن وقت من یک قدری مشکلم بود که با کلاه خدمت حاج شیخ بروم، بالاخره رفتیم، وقتی ایشان را عیادت کردیم و برگشتیم رضاخان از دکتر پرسید: آشیخ عبدالکریم راجع به تغییر لباس آقای قائم مقام عکس العملی نشان نداد؟ دکتر گفت نه،اتفاقا در حدود نیم ساعت که پیش حاج شیخ عبدالکریم بودیم از زمین و آسمان صحبت به میان آمد ولی راجع به تغییر شکل لباس حاج آقا رضا چیزی نگفت. رضاخان گفت: پس معلوم می‎شود تغییر لباس روحانیت چندان عکس العملی ندارد، و از خوزستان که برگشتیم دستور داد که لباس آخوندها را بردارند و تغییر شکل بدهند. قائم مقام این خاطره را در آن مجله نوشته بود؛ و من این نوشته را به مرحوم امام و آقای شریعتمداری نشان دادم و گفتم ببینید چگونه رضاخان از سکوت مرحوم حاج شیخ سوء استفاده کرده است. بالاخره در زمان رضاخان برای اتحاد شکل در لباس فشار خیلی زیاد بود، البته بزرگان و آیات را گو یا استثناء کرده بودند ولی عمامه بقیه را برمی داشتند،اذیت می‎کردند،لباس زنها هم همین طور، من یادم هست در نجف آباد پاسبانها اذان صبح می‎رفتند مقابل حمام زنانه می‎ایستادند که وقتی زنها می‎خواهند بروند حمام یا بیرون می‎آیند روسری و چادرشان را بردارند؛ تا این اندازه فشار می‎آوردند.

ایجاد ایستگاه نواقلی بر سر راههای ورودی شهرها

یکی دیگر از کارهای رضاخان که باعث نارضایتی مردم می‎شد ایجاد نواقلی بر سر راههای ورودی شهرها بود، بدین شکل که هر کالایی به شهر وارد یا از شهر خارج می‎شد از آن مالیات می‎گرفتند؛ یک وقت این قدر سخت می‎گرفتند که اگر از نجف آباد با یک بقچه نان می‎آمدیم اصفهان همان را سر راه می‎گرفتند که باید برای

ناوبری کتاب