بلندی داشت، من یادم هست همین حاج آقا رضا خدمت آیت الله بروجردی میآمد پالتوی بلندی داشت یک عبا هم میانداخت روی دوشش با کلاه؛ بالاخره نوشته بود وقتی که رضاخان حرکت کرد به طرف خوزستان ما هم در رکابش بودیم به قم که رسیدیم رضاخان گفت: شنیدم که حاج شیخ عبدالکریم مریض است آقای دکتر اعلم الملک بروند از طرف من از ایشان عیادت و احوالپرسی کنند شما هم با او برو، آن وقت من یک قدری مشکلم بود که با کلاه خدمت حاج شیخ بروم، بالاخره رفتیم، وقتی ایشان را عیادت کردیم و برگشتیم رضاخان از دکتر پرسید: آشیخ عبدالکریم راجع به تغییر لباس آقای قائم مقام عکس العملی نشان نداد؟ دکتر گفت نه،اتفاقا در حدود نیم ساعت که پیش حاج شیخ عبدالکریم بودیم از زمین و آسمان صحبت به میان آمد ولی راجع به تغییر شکل لباس حاج آقا رضا چیزی نگفت. رضاخان گفت: پس معلوم میشود تغییر لباس روحانیت چندان عکس العملی ندارد، و از خوزستان که برگشتیم دستور داد که لباس آخوندها را بردارند و تغییر شکل بدهند. قائم مقام این خاطره را در آن مجله نوشته بود؛ و من این نوشته را به مرحوم امام و آقای شریعتمداری نشان دادم و گفتم ببینید چگونه رضاخان از سکوت مرحوم حاج شیخ سوء استفاده کرده است. بالاخره در زمان رضاخان برای اتحاد شکل در لباس فشار خیلی زیاد بود، البته بزرگان و آیات را گو یا استثناء کرده بودند ولی عمامه بقیه را برمی داشتند،اذیت میکردند،لباس زنها هم همین طور، من یادم هست در نجف آباد پاسبانها اذان صبح میرفتند مقابل حمام زنانه میایستادند که وقتی زنها میخواهند بروند حمام یا بیرون میآیند روسری و چادرشان را بردارند؛ تا این اندازه فشار میآوردند.
ایجاد ایستگاه نواقلی بر سر راههای ورودی شهرها
یکی دیگر از کارهای رضاخان که باعث نارضایتی مردم میشد ایجاد نواقلی بر سر راههای ورودی شهرها بود، بدین شکل که هر کالایی به شهر وارد یا از شهر خارج میشد از آن مالیات میگرفتند؛ یک وقت این قدر سخت میگرفتند که اگر از نجف آباد با یک بقچه نان میآمدیم اصفهان همان را سر راه میگرفتند که باید برای