اگر انقلاب بخواهد باقی باشد باید جنبه مردمی بودن آن محفوظ بماند و واقعا مردم حکومت را حکومت خودشان بدانند و این با وجود احزاب سیاسی آزاد، مستقل و متشکل از اقشار مختلف مردم امکان پذیر است، نیروها و تشکلهای سیاسی حرفهای خودشان را بزنند و مردم هم عقل و هوش دارند و مسلمانند و مسائل را میفهمند هر کدام را درست دانستند انتخاب میکنند.
آزادی رکن اصلی انقلاب ما بود، اگر این آزادی به معنای واقعی کلمه برای مردم محفوظ نگاه داشته شود خیلی از مشکلات حل میشود، البته ما باید تبلیغ اسلام را بکنیم، وظیفه مان را انجام بدهیم، ولی مردم را به کاری خلاف نظرشان مجبور نکنیم، قیم آنان نباشیم، روحانیت راهنمای مردم است نه قیم مردم؛ اگر ما بخواهیم خودمان را قیم مردم بدانیم شکست میخوریم و به اسلام هم لطمه میزنیم؛ البته مقصود از آزادی، آزادی سیاسی و فکری است نه هتک حرمتها و پرده دریها و بی عفتیها.
مردم اگر آزاد باشند به و لخرجیهای ارگانها،به کم کاریهای مامورین و به مزاحمتهای بیجا اعتراض میکنند و قهرا مسئولین ناچار میشوند جهاتی را رعایت کنند. احزاب سیاسی بر کارهای دولت نظارت میکنند و جلوی بسیاری از تخلفات را میگیرند و دولت چون نماینده مردم است ناچار میشود به گفته ها توجه کند. یک وقت من به مرحوم امام (ره) گفتم مردم فقط این چند صد نفری که برای ما و شما شعار میدهند نیستند، تازه خود اینها هم چون به دین و روحانیت علاقه دارند شعار میدهند ولی در دل خواسته ها و اعتراضاتی هم دارند و اگر به خواسته های آنان توجه نشود بتدریج دلسرد میشوند.
پخش قدرت و نظارت مردم
س: این مطلب را که حضرتعالی میفرمایید مطلب اساسی و درستی است، اما این نظریه را باید در یک سیستم پیاده کرد یا فقط یک توصیه اخلاقی است ؟! در سیستم فعلی به صورت متمرکز عمل میشود، مقام ولایت فقیه بر اساس نظریه نصب یک مقامی است که از طرف خدا به فقها داده شده و نظام هم مشروعیتش را