هم در همان مسیر افتاده، در اثر تعریفها و تمجیدهایی که از سپاه و جوانان فداکار آن که اغلب در جبهه ها به شهادت رسیدند انجام شد، برخی از فرماندهان همه تعریفها را به خود گرفتند و بتدریج در اموری که مربوط به آنان نیست دخالت میکنند و در برابر کسی هم پاسخگو نیستند، و با اینکه با عنوان نظامی نباید در سیاست عمومی کشور دخالت کنند در غالب مسائل داخلی و خارجی کشور خودسرانه دخالت میکنند و بتدریج حکومت کشور را همچون کشور ترکیه به صورت یک حکومت تحت قدرت نظامیان نشان میدهند و هیچ کس جلوی تندرویها ی آنان را نمی گیرد.
سپاهی که در آغاز انقلاب مورد تایید و اعتماد مردم بود و ما در مجلس خبرگان قانون اساسی -با اینکه عده ای مخالف بودند- آن را به صورت یک اصل در قانون اساسی درج کردیم، اگر به رویه ای که فعلا در پیش گرفته ادامه دهد به طور کلی اعتماد ملت از آن سلب میشود و حیثیت اجتماعی خود را از دست میدهد، ولی چه کنیم که مسئولین بالا متوجه این نکته نیستند؟!
و بالاخره از همان روز حمله و یورش مرا در خانه محصور کردند و دربها و پنجره ها را جوش دادند؛ و تا مدتی روی پشت بام هم مامور گشت گذاشتند که در اثر رفت و آمد زیاد مزاحم زندگی و خواب و آسایش من و خانواده ام بودند؛ حالا بگذریم از چشم چرانیهای برخی از آنها.
بلندگوهای حسینیه تا چند روز در اختیار مهاجمین بود تا اینکه از قرار منقول جامعه مدرسین جلسه میگیرند و آقای مقتدایی دادستان کل کشور از ناحیه آنان به سراغ مهاجمین میآید، دادستان کل کشور -که باید جلوی مظالم و جنایات را بگیرد و با مهاجمین به خانه و کاشانه مردم برخورد قانونی کند- قانون شکنیها، خرابکاریها و غارتگریها را تایید میکند. او خواسته های آنان را جو یا میشود، و آنان حصر در خانه و ممنوع الملاقات بودن و تعطیل درس و شهریه و پس ندادن حسینیه و دفتر و تهیه زمینه محاکمه مرا مطالبه میکنند، و تقریبا همین خواسته ها در شورای عالی امنیت ملی مطرح و تصویب میشود. پس در حقیقت تصمیم گیرنده در مسائل کشور خرابکاران و مهاجمین بی باک و محرکین آنان هستند و شورای عالی امنیت ملی مجری تصمیمات آنان میباشد؛ وای به حال ملت مسلمان و مظلوم ایران و حوزه علمیه قم که تعیین سرنوشتشان به افراد خرابکار و مهاجم تفویض شده است.