اجتهاد داشته اند. روایاتی که از امامان معصوم ما(علیهم السلام) در مذمت اجتهاد و رای وارد شده و اخباریین ما به آنها تمسک کرده اند در رابطه با اجتهادی است که در اهل سنت معمول بوده که به آرای استنباط شده از راه قیاس و استحسانات و مصالح ظنی عمل میکرده اند، و مدرک آنان حدیثی است بدین مضمون که پیامبر خدا(ص) هنگامی که میخواستند معاذبن جبل را به یمن بفرستند فرمودند: "اگر قضاوتی پیش آمد به چه قضاوت میکنی ؟" گفت: "به کتاب خدا"، فرمودند: "اگر در کتاب خدا نیافتی ؟" گفت: "به سنت رسول خدا (ص)"، فرمودند: "اگر در کتاب و سنت نیافتی ؟" گفت: "اجتهد رایی " کوشش میکنم رای خود را بیابم. این حدیث را اهل سنت مدرک حجیت اجتهاد و رای قرار داده اند؛ امامان ما (علیهم السلام) با این گونه اجتهاد مبارزه کرده اند ولی شیعیان از امامان خود پیروی میکنند و آن بزرگواران وارث علم رسول خدا(ص) میباشند، و از امام صادق و امام رضا(علیهماالسلام) نقل شده بدین مضمون که بر ماست کلیات و قواعد را القا کنیم و بر شماست که فروع را از آنها استخراج نمایید. پس اجتهاد شیعه از قبیل تطبیق کلیات بر مصادیق است و مدرک آنان کتاب و سنت پیامبر و ائمه (علیهم السلام) و حکم عقل است، و این گونه اجتهاد را اخباریین نیز لازم است بپذیرند.
این گونه اجتهاد یک امر عقلایی طبیعی است. در هر قانون گذاری معمولا کلیات را به تصویب میرسانند و مردم در مقام عمل آنها را بر مصادیق تطبیق میکنند، پس آنچه اخباریین بر اصولیین اشکال میکنند که اجتهاد مربوط به اهل سنت است و ائمه آن را مذمت کرده اند پاسخ آن این است که این قبیل اجتهادی که ما داریم ضروری است و غیر از اجتهادی است که در اهل سنت معمول است؛ و بالاخره اجتهاد اجمالا بین شیعه و اهل سنت معمول بوده است.
مقام مرجعیت در شیعه همواره یک مقام مستقل و والایی بوده که در همه اعصار به فکر عظمت شیعه و حفظ کیان آنان بوده است، و هیچ گاه خویش را به قدرتهای روز نمی فروخته اند، و از نظر مالی نیز به آنها وابسته نبوده اند.
اگر حکومت بخواهد در این مسائل دخالت کند یک جنبه سیاسی پیدا میکند و حکومتها هم که معصوم نیستند و در جایگاه قدرت قرار دارند لذا ممکن است برای حفظ قدرت خود به نام دین کارهایی بکنند که در نتیجه ضرر آن به مذهب میخورد، و