یک نامه مختصر به ایشان نوشتم و به وسیله آیت الله سید جعفر کریمی فرستادم (پیوست شماره 189)، که از طرف ایشان جواب داده نشد.
دیگری هنگامی بود که من دیدم آقایان دارند مرجعیت آقای خامنه ای را مطرح میکنند و به یک شکلی با حیثیت مرجعیت و مراجع بازی میکنند؛ آقای هاشمی رفسنجانی در سخنرانی خود گفتند: "تمام مراجع باید مطیع رهبری باشند" و چون میدانستند که آقای خامنه ای در عداد مراجع نیست میخواستند با استفاده از قدرت سیاسی ایشان را به عنوان مرجع اعلا و منحصر به فرد معرفی کنند، و دیدم تعریفهایی که از ایشان میکنند تعریفهای متملقانه و خلاف عقیده شان است و خلاصه جنبه سیاسی دارد و دارند دین و مرجعیت شیعه و حوزه را فدای سیاست خودشان میکنند و سپاه و اطلاعات روی این موضوع اصرار دارند و مبلغین را در مناطق مختلف وادار میکنند که فقط ایشان را معرفی کنند؛ روی این اصل من خواستم این مطلب را به عنوان اتمام حجت به اطلاع ایشان برسانم که شما در راس مملکت هستید حاکم هستید، اما قضیه مرجعیت را بگذارید قداستش محفوظ باشد. آن وقت هنوز آیت الله اراکی در قید حیات و در بیمارستان بودند، من یادداشتی را در مورخه 1373/4/21 تنظیم کردم و در مورخه 73/8/12 توسطآقای مومن برای آقای خامنه ای فرستادم. البته اول بنا بود آقای طاهری خرم آبادی هم با ایشان برود ولی بعدا ایشان گفت: "بند هفتم این یادداشت را که مربوط به مرجعیت است حذف کنید، چون ایشان در فاز مرجعیت است و این مطلب را قبول نمی کند". من گفتم: "اصلا قسمت مهم پیام من همین است "، بالاخره ایشان گفتند: "چون من میدانم فایده ای ندارد مرا معذور بدارید"؛ اما آقای مومن گفتند چون این مطلب مطابق عقیده خود من میباشد من میبرم. من این پیام را همراه با نوار سخنرانی آقای فلاح زاده معاون اطلاعات در بخش روحانیت که راجع به مرجعیت آقای خامنه ای و علیه من و بعضی مراجع صحبت کرده بود، به همراه نوشته سخنرانی آقای حسینیان جانشین دادستان دادگاه ویژه روحانیت که علیه من صحبت کرده بود، و نامه آقای مهندس لطف الله میثمی به نام "سرگذشت قلم " که در آنجا با آقای حسینیان صحبت کرده بود و حسینیان گفته بود که ما به دفتر آقای منتظری که حمله کردیم آقای خامنه ای هم با ما موافق بوده است و اگر ایشان مخالف بود ما را توبیخ میکرد، و نیز یک نامه