باید روحیه انتقاد پذیری و تحمل عقیده مخالف را تمرین کنند و در خود تقویت نمایند.
نکته دیگری که باید عرض کنم اینکه این طور نبوده است که من فقط انتقاد کرده باشم و برای حفظ مصلحت هیچ قدمی برنداشته باشم، در همان ابتدای انتخاب آقای خامنه ای به رهبری من برای حفظ مصلحت و وحدت پیام تبریک برای ایشان ارسال داشتم ولی این پیام و جواب آن را در تلویزیون منعکس نکردند (پیوستهای شماره 186 و 187)، در هفته های اول سعی میکردم در نمازهای جمعه شرکت کنم ولی در همین نماز جمعه علیه من صحبت کردند و شعار دادند و یک عده را از آنجا تحریک کردند تا به خانه من حمله کنند، وقتی مادر آقای خامنه ای فوت کرد من برای ایشان و آقایان سید محمد و سید هادی خامنه ای به طور جداگانه پیام فرستادم ولی هیچ کدام از آقایان پاسخ ندادند (پیوست شماره 188)، در مرتبه اولی که آقای خامنه ای به قم آمد من چهارنفر نماینده -آقای رازینی، آقای ایزدی، آقای دری و احمد آقا- را به دیدن ایشان فرستادم ولی ایشان بی اعتنایی کرد و پس از اینکه ایشان از قم به تهران رفت -بنابر نقل آقای کاملان نماینده من در دارالشفاء- دفتر ایشان به آقای ملکا در مدرسه دارالشفاء تلفن زدند که آقا میفرمایند نماینده فلانی را در دارالشفاء راه ندهید، در صورتی که متصدی دارالشفاء من بودم.
مساله این است که آقایانی که مرتب از وحدت و یکپارچگی دم میزنند در عمل به طور یکسویه رفتار میکنند و فقط از طرف مقابل انتظار دارند. اگر قیاس صحیح باشد در زمان امیرالمومنین (ع) خلفای وقت در امور مهمه با آن حضرت مشورت میکردند و به نصایح و تذکرات ایشان عمل میکردند اما در این سالها اینها هر چه خواسته اند گفته اند و نوشته اند ولی حق یک کلمه دفاع را برای من قائل نیستند، و اگر روزنامه یا مجله ای بخواهد یک کلمه از من بنویسد او را تحت فشار قرار میدهند و یا تعطیل میکنند؛ تاکنون دهها نفر از شاگردان درس من و نیروهای مخلص و خوب انقلاب را به بهانه های مختلف بازداشت کرده اند و بعضا مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار دادند و تعداد زیادی را احضار یا از ادارات و نهادها اخراج کردند و باز هم از وحدت سخن میگویند. وحدت از نظر آنها یعنی اینکه همه باید از ما اطاعت کنید و هیچ کس نباید به ما انتقاد کند، اگر هر بلایی هم سر شما آوردیم نباید صدایتان بلند شود.