این عده در راه خود میدانستند من بودم، آنها پیش خود تحلیل میکردند که اگر مرجعیت فلانی فراگیر شود موجب میشود تا رهبری آقای خامنه ای هم تضعیف شود، لذا از همان ابتدا به بهانه های مختلف به من و بیت من حمله میکردند و در جامعه به صورت یک سویه تبلیغات و جوسازی به راه انداختند؛ آنها معمولا برای حملات خودشان بعضی صحبتهای مرا بهانه میکردند ولی بعد از فوت مرحوم آیت الله اراکی من صحبتی نکرده بودم و بهانه ای در دست آنان نبود، این بود که مطالب رادیوهای خارجی از جمله رادیو بی بی سی را بهانه کردند که بله این رادیوها دارند بر روی مرجعیت فلانی تبلیغ میکنند و معلوم میشود مثلا برنامه ای و توطئه ای در کار است ! درحالی که رادیوهای خارجی به ارائه تحلیل و گزارش از وضعیت مرجعیت میپرداختند و اتفاقا در گزارشهایشان بارها از دیگران و حتی شخص آقای خامنه ای نام میبردند. خلاصه بعد از فوت آیت الله اراکی جو را به صورت شدیدی مسموم کردند تا آنجا که بسیاری از علما از برگزاری مراسم ختم برای آیت الله اراکی صرف نظر کردند، چون آن روزها یک عده را به عنوان " حزب الله " و امثال آن راه انداخته بودند و در مراسم علما به نفع مرجعیت آقای خامنه ای شعار میدادند؛ روی این اساس من هم صلاح ندیدم برای آیت الله اراکی مراسم بگیرم و فقط پیام تسلیتی نوشتم (پیوست شماره 238) چون احتمال درگیری زیاد بود، حتی اعضای دفتر را جمع کردم و به آنان گفتم لازم نیست برای مرجعیت من تبلیغ کنید یا نفی دیگران را نمایید (پیوست شماره 242)؛ اما یک وقت دیدم آقای خامنه ای درباره مساله مرجعیت سخنرانی کرد و به طور کنایه کالصریح علیه من موضعگیری نمود، البته از من نام نبرد ولی به گونه ای بود که همگان مرجع ضمیر را پیدا کردند، ایشان در این سخنرانی مطالب رادیوهای خارجی را بهانه کرده و حتی تعابیر تندی مثل " خیانت " را به من نسبت داد، پس از این سخنرانی بود که در سطح شهر قم اطلاعیه های مختلفی پخش شد که افراد را تحریک میکرد تا به بیت من حمله کنند، و بعد از نماز جمعه مجددا گروههای فشار را مقابل منزل ما جمع کردند و علیه من و آیت الله مومن -که بعضی مردم را به ما ارجاع داده بود- شعار دادند؛ فردای آن روز هم به محل درس آمدند و من با وجود همه خطرات در محل درس حاضر شدم و درسم را گفتم ولی آنان پس از پایان درس شروع کردند به