صفحه ۷۳۵

برش و... اقدام به کندن درها و شکستن شیشه ها نمودند و وارد دفتر و حسینیه و تلفنخانه و خانه پاسدارها شدند و اموال شخصی از جمله اموال مربوط به مرحوم محمد و نیز آرشیو چهارده ساله ما را که مجموعه ارزشمندی بود -به گفته آقایان با چند وانت - بردند. خلاصه این تهاجم تا حدود ساعت سه بعد از نیمه شب ادامه داشت و همسایه ها و اهل محل را دچار وحشت و اضطراب نمود. متاسفانه در بعضی روزنامه ها اخبار و حوادث را به صورت وارونه منعکس کردند و هرچه خواستند نوشتند و این درحالی بود که ما حق یک کلمه تکذیب و دفاع نداشتیم.

س: در صورتی که صلاح می‎دانید بفرمایید هنگام هجوم نیروهای نظامی و اطلاعاتی به بیت حضرتعالی در سال 1371 که به دنبال سخنرانی شما اتفاق افتاد، حضرتعالی و خانواده و بستگان در کجا به سر برده و از نظر روحی چه وضعیتی داشتید و در آن لحظات پر اضطراب چه می‎کردید؟

ج: متاسفانه برخی از پاسدارهای منزل و بعضی از آقایان همسایگان از جریان اطلاع پیدا کرده بودند ولی به من نگفتند. من یک دفعه دیدم صدای کندن درها و شکستن شیشه ها و هیاهوی زیادی می‎آید و خانه ما از دو طرف و خانه های اطراف محاصره شده و احدی را اجازه ورود و خروج نمی دهند، و خبر آمد که خانواده مرحوم ربانی املشی غش کرده است، برق و تلفن ها قطع شد و خانواده ما گریه می‎کرد، و در این اثنا خانواده سعید که تازه بچه دار شده بود هراسان و گریان آمد در اطاق من که چه باید کرد؛ و این جریان پنج ساعت طول کشید. آرشیو چندین ساله و نامه ها و تلگرافات و روزنامه ها و لوازم صوتی و زیراکس و ضبط و ماشینها هر چه بود حتی پولها را بردند و بعدا شاهدان عینی ماجرا گفتند که برخی افراد سپاه و اطلاعات و مساعدین آنها بعضی از اشیا را از یکدیگر می‎ربودند، منتها بعضی از اشیا و پولها را بعدا برگرداندند و بسیاری را ندادند که ندادند. آقای مومن گفتند: "من خودم از آقای خامنه ای شنیدم که گفتند لوازم و اشیای ایشان را پس بدهید" ولی تا حال که نداده اند؛ چند روز بعد از عید آقای یزدی که رئیس قوه قضائیه بود آمد منزل ما به عنوان دیدار عید و گفت: "آقای هاشمی در سفر بوده اند و آقای خامنه ای هم خبر نداشتند"، من گفتم: "حالا که خبر پیدا کردند چه عکس العملی نشان دادند؟!".

ناوبری کتاب