ج: بله آنها مساله را به این شکل منعکس میکردند ولی من هیچ وقت خودم را از امام و انقلاب جدا نمی دانستم، من خودم را جزو انقلاب میدانستم، من هیچ وقت نه مقامی میخواستم و نه آرزو داشتم که خدای نکرده امام طوری بشود و من بیایم جای ایشان بنشینم، آنها و ایادی آنها که در این فکرها بودند لابد یک چنین تصوراتی داشتند که هنوز هم این حرفها را دارند میزنند، من هیچ وقت خودم را از امام جدا نمی دانسته ام. همان گونه که گفتم وقتی که ایشان در ایران نبودند اگر کسی میآمد کاری داشت من به عنوان ایشان و به جای ایشان آن کار را انجام میدادم، من اصلا خودم را از ایشان جدا نمی دانستم و حتی احتمال هم نمی دادم که شیاطین این قدر بتوانند نفوذ کنند که امام خیال کنند من در مقابل ایشان ایستاده ام، جدا من این احتمال را هم نمی دادم برای اینکه میگفتم چهل سال است که ایشان مرا میشناسند و من هم ایشان را میشناسم، حالا اینکه شیاطین چقدر توانستند با سوء استفاده از برخی اختلاف نظرها ی ما کار خودشان را بکنند آن مطلب دیگری است. من احتمال نمی دادم در جمهوری اسلامی که این قدر برای آن تلاش شده شیاطین تا این حد بتوانند در کارها نفوذ کنند، غافل از اینکه در انقلابی هم که پیامبر اکرم (ص) انجام داد باز شیاطین کار خودشان را کردند، ما خیال میکردیم حالا مردم روشن و آگاه شده اند و آن مسائل تکرار نمی شود.
البته این مطلب را هم بگویم که الحمدلله از این جریانات هیچ ناراحت نیستم برای اینکه من حالا دیگر مسئولیتی ندارم از باب اینکه قدرتش را ندارم، گناه آن به عهده آنها که این مسائل را انجام داده اند. من الان به کارهای علمی و شخصی اگر بگذارند اشتغال دارم و بسیار هم از وضع خودم راضی هستم؛ و اینکه میگویم "اگر بگذارند" برای این است که از یک طرف به بهانه های واهی شاگردان مرا بازداشت یا احضار میکنند و به آنان فشار میآورند و یا تعهد میگیرند که در درس من حاضر نشوند، و از طرف دیگر اینکه سابقا دو بار به حسینیه شهدا محل درس هجوم آوردند. در مرتبه اول پس از محاصره منطقه اشیاء دفتر و حسینیه و لوازم صوتی و تصویری و آرشیو و نامه ها و تلگرافات مردم را بردند و بسیاری از دربها و لوازم را شکستند، و در مرتبه دوم بعضی از لوازم محل را شکستند و رسما اعلام کردند که درس هم نباید باشد، و در این رابطه بعضی از دوستان اصرار داشتند که صلاح نیست در درس حاضر شوید ولی من گفتم