رحلت حضرت امام خمینی (ره)
س: آیا حضرتعالی به هنگام بیماری حضرت امام به ملاقات و عیادت ایشان رفتید، و اگر نرفتید چه دلیلی داشت ؟
ج: میدانید که پدر من تقریبا ده روز پیش از امام فوت شدند، من برای فوت پدرم نجف آباد بودم، رفته بودم برای تشییع جنازه و فاتحه،بعد رادیو گفت که امام را عمل جراحی کرده اند، در آنجا بعضی افراد میگفتند که شما همین الان یک تلگراف بزنید، من گفتم پدر من فوت شده است و هیچ کدام از آقایان به روی مبارکشان نیاوردند؛ در عین حال من از نجف آباد یک تلگراف به امام زدم بدین مضمون که الحمدلله عمل شما موفقیت آمیز بوده است و خدا شفای کامل عنایت کند که متن آن ممکن است باشد. بالاخره من با اینکه مصیبت زده بودم تلگراف زدم، بعد هم که آمدم قم دو بار توسط آقای دری -که آن وقت مسئول دفتر من بود- پیغام دادم که برویم به عیادت ایشان، آقای دری گفت: گفته اند نه؛ گفتم حالا برویم و راهمان ندهند این چیز خوبی نیست. بعد هم وقتی ایشان فوت شدند پیام تسلیتی نوشتم که بخشی از آن در روزنامه کیهان آن زمان چاپ شد، و فردای آن روز فرزندم احمد را با آقای دری و آقای ایزدی فرستادم جماران که تسلیت بگویند و آنان رفتند و تسلیت گفتند؛ بعد هم خودم چند روز بعد با احمد آقا و آقا سعید رفتیم مرقد ایشان و از آنجا رفتیم جماران، صبح زود بود،به ما گفتند فعلا بمانید تا فلان کس بیاید، باران هم به شدت میبارید، گفتند احمد آقا خوابند و در حسینیه زنها هستند، شما حالا بروید در دفتر آقای توسلی و از این حرفها که ظاهرا برای طفره رفتن بود، ما هم برگشتیم قم، بعد گو یا به آقای هاشمی خبر داده بودند که فلانی آمده و برگشته است، ایشان هم گفته بود تحقیق کنید ببینید که فلانی کجا رفته خوب نیست ایشان بیاید و برگردد، بالاخره وقتی ما آمدیم قم گفتند آنجا میگشته اند که شما را پیدا کنند.
بعد یک روز من به آقای طاهری خرم آبادی گفتم: "حالا که آقای هاشمی آن روز گفته که فلانی چرا برگشته شما به آقای هاشمی بگویید فلانی گفته من حاضرم به عنوان وظیفه اخلاقی چون شاگرد امام بوده ام در بیت امام بیایم و به خانواده ایشان