صفحه ۶۹۱

را از کتابفروشیها جمع می‎کنند و به فروشندگان خسارت وارد می‎آورند؟! من فراموش نمی کنم که یک روز آقای خامنه ای می‎گفت: "من شبهای جمعه که درس نهج البلاغه شما از تلویزیون پخش می‎شود کتاب را باز می‎کنم و مثل یک شاگرد مقابل تلویزیون می‎نشینم و گوش می‎دهم، چون ما خراسانی ها مخصوصا به ادبیات اهمیت می‎دهیم و شما نکات ادبی را خوب بیان می‎کنید". آیا صحیح است که ما فقه و علم را فدای اغراض سیاسی کنیم ؟! جوی درست کرده اند که افراد قهرا از حضور در درس من وحشت می‎کنند و گاهی افرادی را که در درس حاضر می‎شوند از برخی حقوق و مزایای اجتماعی محروم می‎کنند، یا اگر در جایی مشغول به کار هستند آنان را اخراج می‎کنند تا افراد بترسند و در درس و منزل و جماعت من حاضر نشوندهرچند باوجود این آزار و اذیتهاو محدودیتها درس معظم له یکی از پرجمعیت ترین دروس حوزه علمیه قم به شمار می‎آید.؛ و جو آنقدر تند بود که حتی آقای خاتمی نیز آن اوایل وقتی که وزیر ارشاد بودند به قم می‎آیند -و شاید مبعوث بوده اند- و یک شب وقت خود را صرف می‎کنند که طلاب و فضلای خراسانی را از آمدن به درس من منصرف کنند، هر چند آنان نپذیرفتند؛ البته شنیدم بعدا آقای خاتمی از این کار خود اظهار پشیمانی کرده اند.

حالا فرضا در من اشکالاتی وجود داشته باشد خویشان و بستگان من چه گناهی مرتکب شده اند؟ از باب مثال و نمونه یادآور می‎شوم: صبیه اخیر من - سعیده خانم منتظری که دارای فوق لیسانس ادبیات می‎باشد- در پی اعلام استخدام اداره آموزش و پرورش قم به آنجا مراجعه کرده بود و آنان پس از طی مراحل گزینشی و استفسار از همسایگان راجع به خصوصیات او، وی را به دبیرستانی معرفی کرده بودند و چند وقتی مشغول بود تا اینکه یک روز مدیره دبیرستان اظهار می‎کند که دیگر شما نیایید، و در جواب سئوال از علت این دستور می‎گوید چرا ندارد. وقتی به اداره آموزش و پرورش مراجعه می‎کند و علت را جو یا می‎شود آنان نیز در جواب طفره می‎روند و حتی حقوق او را هم نمی پردازند؛ تا اینکه روزی یکی از شاگردان او را می‎بیند و به او نسبت به مرگ پدر تسلیت می‎گوید! دختر من می‎گوید پدر من که نمرده است ! و معلوم می‎شود که وقتی شاگردهای کلاس علت نیامدن معلمشان را از خانم مدیره سئوال می‎کنند او گفته است که پدرش فوت شده و عزادار است و دیگر نمی تواند بیاید. بعد

ناوبری کتاب