را از کتابفروشیها جمع میکنند و به فروشندگان خسارت وارد میآورند؟! من فراموش نمی کنم که یک روز آقای خامنه ای میگفت: "من شبهای جمعه که درس نهج البلاغه شما از تلویزیون پخش میشود کتاب را باز میکنم و مثل یک شاگرد مقابل تلویزیون مینشینم و گوش میدهم، چون ما خراسانی ها مخصوصا به ادبیات اهمیت میدهیم و شما نکات ادبی را خوب بیان میکنید". آیا صحیح است که ما فقه و علم را فدای اغراض سیاسی کنیم ؟! جوی درست کرده اند که افراد قهرا از حضور در درس من وحشت میکنند و گاهی افرادی را که در درس حاضر میشوند از برخی حقوق و مزایای اجتماعی محروم میکنند، یا اگر در جایی مشغول به کار هستند آنان را اخراج میکنند تا افراد بترسند و در درس و منزل و جماعت من حاضر نشوندهرچند باوجود این آزار و اذیتهاو محدودیتها درس معظم له یکی از پرجمعیت ترین دروس حوزه علمیه قم به شمار میآید.؛ و جو آنقدر تند بود که حتی آقای خاتمی نیز آن اوایل وقتی که وزیر ارشاد بودند به قم میآیند -و شاید مبعوث بوده اند- و یک شب وقت خود را صرف میکنند که طلاب و فضلای خراسانی را از آمدن به درس من منصرف کنند، هر چند آنان نپذیرفتند؛ البته شنیدم بعدا آقای خاتمی از این کار خود اظهار پشیمانی کرده اند.
حالا فرضا در من اشکالاتی وجود داشته باشد خویشان و بستگان من چه گناهی مرتکب شده اند؟ از باب مثال و نمونه یادآور میشوم: صبیه اخیر من - سعیده خانم منتظری که دارای فوق لیسانس ادبیات میباشد- در پی اعلام استخدام اداره آموزش و پرورش قم به آنجا مراجعه کرده بود و آنان پس از طی مراحل گزینشی و استفسار از همسایگان راجع به خصوصیات او، وی را به دبیرستانی معرفی کرده بودند و چند وقتی مشغول بود تا اینکه یک روز مدیره دبیرستان اظهار میکند که دیگر شما نیایید، و در جواب سئوال از علت این دستور میگوید چرا ندارد. وقتی به اداره آموزش و پرورش مراجعه میکند و علت را جو یا میشود آنان نیز در جواب طفره میروند و حتی حقوق او را هم نمی پردازند؛ تا اینکه روزی یکی از شاگردان او را میبیند و به او نسبت به مرگ پدر تسلیت میگوید! دختر من میگوید پدر من که نمرده است ! و معلوم میشود که وقتی شاگردهای کلاس علت نیامدن معلمشان را از خانم مدیره سئوال میکنند او گفته است که پدرش فوت شده و عزادار است و دیگر نمی تواند بیاید. بعد