روزنامه ها شروع کردند اراجیف و تهمت علیه من به هم ببافند، البته حجم تبلیغات و جوسازی ها بعد از رحلت امام بود که شدت پیدا کرد ولی آغاز آن از زمان حیات ایشان بود، حالا امام مطلع بودند و یا در اثر کسالت از این مسائل بی اطلاع بودند نمی دانم.
آخرین نامه به امام
بالاخره من در این رابطه نامه پنج صفحه ای مورخه 68/2/18 را خطاب به ایشان نوشتم (پیوست شماره 165) که ظاهرا آن را به امام ندادند وگرنه بعید بود ایشان عکس العملی نشان ندهند؛ و این هم یکی از مظاهر عدالت آقایان است که آنان حق داشته باشند در جراید و مطبوعات در سطح وسیع کسی را ناجوانمردانه مورد حمله و هجوم قرار دهند و او توان و حق دفاع نداشته باشد و هیچ جریده ای جرات نکند نامی از او ببرد، و الی الله المشتکی.
لحن نامه جو و شرایطی را که مرا وادار به نوشتن چنین نامه ای کرده نشان میدهد، خداوند از مفتنین نگذرد؛ و خدا را شکر که آنان نیز به خواسته های دنیوی خود نائل نشدند، و من نیز از مسئولیتهای سنگین نجات یافتم. من هیچ گاه طالب مقام نبوده و نیستم، و خدا را شکر که برای تحصیل مقام تا حال قدمی برنداشته ام.
سیاست یک بام و دو هوا
آقایانی که ادعای پیروی از امام را دارند با وجود نامه 1/8 چرا از پخش درسهای من که خودشان هم استفاده میکردند جلوگیری کرده و میکنند، و چرا هر روز به بهانه های واهی مزاحم درس و شاگردان میشوند؟! چرا از ناحیه اطلاعات و دادگاه ویژه بسیاری از شاگردان مرا که از مخلصین امام و انقلاب هستند بازداشت میکنند و در آخر از آنان تعهد میگیرند که در درس من شرکت نکنند؟! چرا از ناحیه اطلاعات کتابهای مرا از قبیل رساله عملیه یا خطبه حضرت فاطمه زهرا(س) و حتی کتاب ولایت فقیه -که کتاب سال شناخته شد (پیوستهای شماره 175 الی 177)- و ترجمه آن