صفحه ۶۷۸

گفت: "اگر شما بنویسید منافقین در بیت من نفوذ داشتند امام خوشش می‎آید"، من گفتم: "امام از دروغ خوشش می‎آید؟!" ایشان گفتند: "لابد چیزی بوده است !" آقای نوری که این جمله را گفت من خیلی عصبانی شدم و گفتم: "... خورده است هر که می‎گوید منافقین در خانه من نفوذ کرده اند و آنها به من خط می‎دهند، بلند شوید بروید!".

این گفته من که با تندی بیان شد موجب گردید که آنها ساکت شوند و دیگر به اصرار خود ادامه ندهند؛ بعد از مدتی گفتم: "حالا که اصرار دارید من خودم سر فرصت یک چیز مناسبی با فکر خودم می‎نویسم که خیال همه شما را راحت کنم "؛ بالاخره آنها بلند شدند رفتند و من به فکر خودم آن نامه ‏1/7 را که از رسانه ها منتشر شد نوشتم و به وسیله آقای نوری برای دفتر امام فرستادم. بعد آقای نوری زنگ زدند که بالاخره آن چیزی را که ما می‎خواستیم شما ننوشتید، گفتم: "دیگر همین است که نوشته ام ".

به یاد دارم فردای آن روز در همان بحران آقای حاج شیخ حسن ابراهیمی به من گفت: "شما که زندگی خودتان را وقف امام کرده اید الان هم چون ایشان نوشته اند اداره منزل شما در اختیار منافقین است شما این را قبول کنید و بنویسید که حرف امام زمین نخورد و در راه ایشان فداکاری کرده باشید!" من از این پیشنهاد خیلی تعجب کردم؛ من حرف دروغ و تهمتی را به خود بخرم تا حرف ناصحیح دیگری زمین نخورد، این چه منطقی است ؟

س: حضرتعالی فکر می‎کنید آقای حاج شیخ عبدالله نوری یا افراد دیگر در این قضایا نقش یکی از عوامل توطئه را ایفا می‎کردند یا اینکه واقعا قصد و نیت خیر داشته اند؟

ج: آقای حاج شیخ عبدالله نوری از افراد خوش استعداد و باهوش و فاضل و علاقه مند به اسلام و انقلاب می‎باشد و تا حال پستهای حساسی را در انقلاب متصدی شده و خوب اداره کرده است؛ و به نظر می‎رسد در جریان نامه ‏1/6 ایشان از بیت امام مبعوث بودند و ظاهرا قصد اصلاح داشتند. شنیدم ایشان گفته بودند آقایان تصمیمات حادی داشتند و من با این اقدام می‎خواستم از انجام کارهای حاد جلوگیری کنم، حالا

ناوبری کتاب