صفحه ۶۷۲

امام برطرف کرده باشم و چنانچه امام تصمیمی دارند این کار را راحت انجام دهند دو نامه برای امام نوشتم، یکی به تاریخ ‏1/3 و دیگری ‏68/1/4 که همان گونه که قبلا گفتم نامه اول را آقای قاضی خرم آبادی مانع شد بفرستم و فقط نامه دوم را برای بیت امام ارسال کردم، و با وجود این نامه زمینه ای برای نامه ‏1/6 باقی نمی ماند، ولی با کمال تعجب مشاهده شد فردای آن روز که من نامه ‏1/4 را برای بیت امام فرستادم نامه محرمانه من خطاب به مرحوم امام که در باره اعدامها بود و مربوط به هشت ماه قبل می‎شد از طریق بخش فارسی رادیو بی بی سی خوانده شد و پیدا بود که اگر امام این قضیه را می‎فهمیدند بشدت عصبانی می‎شدند، بخصوص اگر به ایشان بگویند این نامه از طریق بیت من برای بی بی سی فرستاده شده است.

این قضیه گذشت تا اینکه روز 6 یا ‏68/1/7 -تردید از من است - صبح زود که من برای درس به طرف حسینیه می‎رفتم آقای دری نجف آبادی که آن زمان در دفتر من بود به من گفت: "بناست از دفتر امام نامه ای برای شما فرستاده شود، بهتر است شما در درس چیزی نگویید"، گفتم: "من از نامه خبر ندارم تا بخواهم چیزی بگویم "؛ معلوم شد آقای دری از نامه اطلاع داشته و من بی اطلاع بودم ! حالا ایشان از کجا خبر داشته نمی دانم.

به همین جهت من منتظر بودم، نزدیک ظهر دیدم آقای محمدعلی انصاری آمد منزل من و نامه سربسته ای را به من داد و گفت: "این نامه را امام دادند خدمت شما" و رفت. من نامه را با تعجب زیاد خواندم و دیدم خیلی نامه تندی است، و از طرف دیگر در آن وقت احتمال اینکه این نامه از امام نباشد در ذهنم خطور پیدا نکرد و فکر نمی کردم سیاست بازان تا این حد در حریم ایشان نفوذ پیدا کنند.

ناوبری کتاب