و ثالثا: من یک فرد عامی نیستم که بخواهم ازایشان تقلید کنم،الحمدلله از نظر معلومات به حدی رسیده ام که نخواهم تقلید کنم، و خود آن مرحوم با وجود فقها و مراجع بزرگ تقلید، مرا " فقیه عالیقدر" خطاب کردند؛ و تقلید بر شخص مجتهد عالم به وظیفه خود حرام است، این مساله ای است که هر کس بویی از علم و فقاهت به مشامش رسیده باشد آن را میداند.
زمینه های صدور نامه 68/1/6
س: با توجه به اینکه سابقه آشنایی حضرت امام با حضرتعالی به بیش از چهل سال میرسد و به اعتراف همه آگاهان -اعم از دوست و دشمن - هیچ یک از یاران امام به اندازه شما به ایشان نزدیک نبوده و هیچ کس همچون شما برای ایشان فداکاری نکرده است، صدور این نامه -بر فرض صحت انتساب آن به امام - از ناحیه ایشان موجب تعجب بسیاری از یاران انقلاب شد و این سئوال مطرح گردید که در آن زمان چه زمینه هایی به وجود آمده بود که سرانجام به این حادثه منتهی گردید، و اساسا به نظر حضرتعالی نقش واسطه ها و عوامل داخلی و خارجی در این جریان چگونه بود و تا چه اندازه در بوجود آمدن این حادثه نقش داشتند؟
ج: همان گونه که شما در سئوالتان بیان کردید وهمه کسانی که در جریان انقلاب بوده اند میدانند در بین علمای زنده و علمای معاصرین که شهید شدند احدی را نمی توانید پیدا کنید که مانند من به مرحوم امام نزدیک بوده باشد و به اهداف ایشان خدمت کرده باشد، و با اینکه خود نسبتا موقعیتی داشت همه زندگی خود را وقف ایشان کرده باشد؛ من حتی از مصارف زندگی خودم میزدم و در راه اهداف ایشان، پخش اعلامیه های ایشان، رساله های ایشان، شهریه ایشان و رفع نیازهای متوقعین از ایشان کمک میکردم؛ و در بازجویی های کذایی ساواک نام ایشان را با احترام و به عنوان "آیت الله " مینوشتم، هرچند با خشونت بازجوها مواجه میشدم؛ و هیچ گاه خود را از ایشان جدا نمی دانستم و حتی نامه هایی را که به ایشان مینوشتم برای رفع مشکلات نظام و حفظ حرمت و قداست ایشان بود؛ من آن نامه ها را از مفاخر خود میدانم چون برای حفظ اسلام و انقلاب بوده، من به واسطه نمایندگان خود در