مانند بعضی دیگر از نامه ها، دیگران آن را -با اطلاع یا بدون اطلاع امام - نوشته اند؛ نظر حضرتعالی در این باره چیست ؟
ج: البته در این زمینه صحبت زیاد شده است و افراد مختلف در تایید یا تکذیب انتساب این نامه به امام نظرات خود را گفته اند؛ اما واقع مطلب این است که ما در اینکه دستخط این نامه -و همچنین برخی از نامه هایی که این اواخر به نام امام منتشر شد- از شخص امام باشد تردید داریم، آنها هم که اهل خط و خط شناس هستند تشخیص میدهند که این خط از امام نیست و متن آن هم با واقعیات جور درنمی آید و مضطرب است، ما اول احتمال این معنا را نمی دادیم -چون به دستگاه امام اعتماد داشتیم - ولی بعدا که دستخطاین نامه را با سایر دستخط های امام مقایسه کردند مشخص شد که خط نامه 1/6 که در اواخر عمر امام نوشته شده بسا خط امام نباشد (پیوست شماره 166)، و چنانکه چندین نفر به نقل از جمعی از خصیصین بیت امام گفتند، نامه یا به خط آقای حاج احمد آقاست و یا خط آقای رسولی؛ ولی آقای انصاری به عنوان نامه امام آورد و به من تحویل داد، البته ممکن است املای ایشان باشد،در این صورت با وصیتنامه صریح حضرت امام که مرقوم فرمودند تمام نامه ها و اعلامیه های من باید به خط و امضای من باشد چه باید کرد؟! و اگر املای ایشان باشد آن وقت در چه شرایطی بوده است که این مطالب را گفته اند با اینکه چهل و هشت ساعت بعد مطالبی را گفته اند که تقریبا مناقض با آن مطالب است، خدا میداند؟!
اشکال دیگری که به این نامه هست همان گونه که گفتم -گذشته از دستخط - اضطراب متن آن است؛ به عنوان مثال در این نامه آمده است که من از اول با نخست وزیری مهندس بازرگان و رئیس جمهوری بنی صدر مخالف بودم، در حالی که این حرف درست نیست و امام نه تنها با آنان مخالف نبودند بلکه از آنان حمایت هم میکردند؛ در همین اواخر کمتر از یک ماه به برکناری آقای بنی صدر مانده بود که من با امام ملاقات کردم، در این ملاقات من به ایشان گفتم: "شما چرا فرماندهی کل قوا را به آقای بنی صدر محول کردید؟" فرمودند: "پس به کی محول کنم ؟" گفتم: "خودتان به عهده بگیرید و یا اقلا به قوای ثلاث محول کنید"، ایشان فرمودند: "آقای بنی صدر