واقعا ناراحت شدم، یک نامه هم در همان وقت به رئیس مجلس خبرگان آیت الله مشکینی نوشتم که این کار درستی نبوده است (پیوست شماره 68)، به نظر من اعلام رسمی قائم مقامی هم خلاف سیاست انقلاب بود هم خلاف سیاست روحانیت و هم به ضرر شخص من، انتظارات مردم را نسبت به من افزایش داد و مرا مورد حساسیت بدخواهان قرار داد از طرف دیگر کاری هم دست من نبود و بی جهت موجب ناراحتی یک عده ای شد؛ بالاخره من از اصل مطرح کردن چنین موضوعی ناراحت بودم، خبرگان هم مرا به عنوان قائم مقامی نصب نکردند بلکه آنان مصداق اصل یکصد و هفتم قانون اساسی را مشخص کرده بودند و در واقع آنها توجه و علاقه مردم به من را منعکس کرده بودند و گفته آنان اخبار بود نه انشاء؛ بعد هم خبرگان در جلسه ای نشستند مرا عزل کردند، البته تحت این عنوان که استعفای فلانی را پذیرفتیم ! من منصوب آنان نبودم تا حق داشته باشند مرا عزل نمایند، خبرگان فقط میتوانستند گواهی بدهند که مقام علمی فلانی در چه مرتبه ای است و صلاحیت دارد یا ندارد، خبرگان در واقع تعیین اعلم واجد شرایط میکنند، از باب اینکه در قانون اساسی آمده که رهبر باید فلان خصوصیات را دارا باشد، یا آنچه در روایات آمده است که رهبر باید اعلم مردم و اعدل مردم و دارای تدبیر و... باشد، کسانی باید فردی را که واجد شرایطاست تشخیص بدهند، خبرگان باید تشخیص خودشان را بیان کنند، و اصل معنای خبره همین است که آنچه را تشخیص داده خبر میدهد، انتخاب حق مردم است بعد از تشخیص خبرگان و خبرگان فقط نظر مردم را راجع به من بیان کرده بودند، من هم در نامه ای که به امام نوشتم کلمه استعفا در آن نبود.
نامه های مورخه 1/3 و 68/1/4
س: در همین زمینه گو یا جنابعالی در تاریخ 68/1/4 نامه ای به امام خمینی مبنی بر اعلام آمادگی خود برای اجرای نظریات ایشان نوشته اید، آیا این نامه به دست مرحوم امام رسیده است ؟
ج: چون من از نامه پرانیها و لحن بعضی از روزنامه ها احساس کردم خبرهایی در کار هست و احتمالا بخواهند تصمیماتی در مورد من بگیرند در تاریخ 1/3 و 68/1/4