خط تعادل
س: نسبت به موضع گیریهای سیاسی حضرتعالی در گذشته قضاوتهای مختلف وجود دارد، بعضی شما را متمایل به جناح راست کشور، جامعه مدرسین و خط بازار، و عده دیگری شما را طرفدار و حامی جناح چپ، خط سه و انجمنهای اسلامی دانشگاهها و دفتر تحکیم وحدت میدانند و هر کدام حمایتهایی که حضرتعالی در مقاطع گوناگون انقلاب به مناسبتهایی از هر کدام از جناحهای حاکم نموده اید به عنوان دلیل ذکر میکنند؛ به نظر حضرتعالی چه چیزی موجب این تفاوت قضاوت و برداشت شده است ؟
ج: واقع مطلب این است که هر خطی فقط میخواست جناح خودش را تقویت کند چه حق و چه باطل، افراط و تفریط در کار بود، من هم با افراط مخالف بودم هم با تفریط، من آنچه را به نظرم حق بود تقویت میکردم، البته من نمی خواهم بگویم من معصوم هستم ولی آنچه را به نظرم حق میآمد میگفتم، حالا گاهی با مذاق جناح چپ جور در میآمد گاهی با مذاق جناح راست؛ مثلا یادم هست یک بار که امام از دولت آقای موسوی حمایت شدید کردند چون جامعه مدرسین مخالف دولت بود یک عده میخواستند بروند دفتر روزنامه رسالت را آتش بزنند و علیه جامعه مدرسین راهپیمایی کنند، من سر درس صحبت کردم که این کارها را نکنید -به تحریک احمد آقا بنا بود این کار بشود- بعدا رئیس دفتر تبلیغات آمد و خیلی ناراحت بود میگفت: "شما همه چیز را خراب کردید بنا بود بچه ها راهپیمایی کنند، تشکیلات روزنامه رسالت را داغون کنند، عمامه آقای راستی و آقای آذری را بردارند"؛ من دیدم این یک جنگ آخوندی است و چیز بدی است لذا سر درس صحبت کردم و گفتم امام هم با این کارها مخالف است، بعدا جامعه مدرسین آقای ابطحی کاشانی را فرستادند تشکر کردند و در یک ملاقات هم آقایان فاضل لنکرانی و سید مهدی روحانی جداگانه تشکر نمودند، من هم دل خوشی از روزنامه رسالت نداشتم ولی این کار را که بیایند راهپیمایی کنند و به آقای آذری و یا آقای راستی توهین کنند کار غلط و بدی میدانستم، من دیدم این گونه حرکتها کار درستی نیست به همین جهت با آن مخالف بودم، من نه طرفدار این خط بودم نه طرفدار آن خط، هیچ کدام از خطها نه تعریف