مردم ضعیف باشند واقعا ایشان این گونه بود، به همین جهت مردم خیلی به او ایمان داشتند. ایشان در مسائل واقعا اهل نظر بود. یادم میآید همان وقت میگفت: "آقا حسین بروجردی از آسید ابوالحسن کمتر نیست "؛ در آن زمان عروه الوثقی با چهار حاشیه چاپ شده بود از جمله آیت الله بروجردی هم بر عروه الوثقی حاشیه زده بود، ایشان میگفت: "من حاشیه آقای بروجردی را دیده ام، ایشان اگر از آسید ابوالحسن بهتر نباشد کمتر نیست "؛ آن زمان مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی در بروجرد بودند. خلاصه مرحوم حاج شیخ احمد اهل تشخیص بود و خودش هم در مسائل اظهار نظر میکرد. یک بار من به ایشان گفتم: آقا ما کتاب نداریم، ایشان فرمود:"اگر پول گیرت آمد خرج کن، بخور، سالم باش، کتاب را برو در کتابخانه مطالعه کن یا امانت بگیر"؛ خودش در خانه اش یک دوره وسائل و تقریرات اصول شیخ انصاری و دو سه کتاب دیگر از این قبیل بیشتر نداشت، میگفت: "کتاب انبار بکنی چه فایده ای دارد؟ بایستی سالم باشی، کتاب را آدم از یکی امانت میگیرد و مطالعه میکند و پس میدهد"، میگفت: "سعی کنید خودتان را سالم نگه دارید که بتوانید مطالعه کنید، اگر کتاب باشد و نتوانید مطالعه کنید چه فایده ای دارد؟".
ایشان در جمع بین روایات بسیار خوش سلیقه بود، و به افراد پر و بال میداد که در مسائل اظهار نظر کنند و حرف خود را بزنند، یک روز همراه ایشان به اصفهان میرفتیم، الاغ ایشان رسید به یک الاغ دیگر و هر دو الاغ بنا کردند به صدا کردن، گفت: "آشیخ حسینعلی، انسان باید با انسان دیگر خوب برخورد کند ببین این الاغ به آن الاغ که رسید چطور دارد چاق سلامتی و احوالپرسی میکند"، ایشان با من بچه طلبه این سبک برخورد میکرد. همین حجه الاسلام آقای شیخ قنبرعلی مهرابی که الان از علمای کوشک است من یادم هست که در بین راه با حاج شیخ احمد میرفتیم کوشک، ایشان در بین نماز جماعت دعا میخواند، مرحوم حاج شیخ احمد از دعا خواندن ایشان خوشش آمد،گفت: اینجا طلبه ندارد تو باید بیایی طلبه بشوی ! حاج شیخ قنبرعلی از من بزرگتر بود، ایشان را آورد اصفهان طلبه شد، البته یک قدری هم سنش بالا بود، میگفت: فرضا دو سه سال درس میخواند بعد میآید در محل، وجودش برای مردم نافع واقع میشود.