صفحه ۶۳

مردم ضعیف باشند واقعا ایشان این گونه بود، به همین جهت مردم خیلی به او ایمان داشتند. ایشان در مسائل واقعا اهل نظر بود. یادم می‎آید همان وقت می‎گفت: "آقا حسین بروجردی از آسید ابوالحسن کمتر نیست "؛ در آن زمان عروه الوثقی با چهار حاشیه چاپ شده بود از جمله آیت الله بروجردی هم بر عروه الوثقی حاشیه زده بود، ایشان می‎گفت: "من حاشیه آقای بروجردی را دیده ام، ایشان اگر از آسید ابوالحسن بهتر نباشد کمتر نیست "؛ آن زمان مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی در بروجرد بودند. خلاصه مرحوم حاج شیخ احمد اهل تشخیص بود و خودش هم در مسائل اظهار نظر می‎کرد. یک بار من به ایشان گفتم: آقا ما کتاب نداریم، ایشان فرمود:"اگر پول گیرت آمد خرج کن، بخور، سالم باش، کتاب را برو در کتابخانه مطالعه کن یا امانت بگیر"؛ خودش در خانه اش یک دوره وسائل و تقریرات اصول شیخ انصاری و دو سه کتاب دیگر از این قبیل بیشتر نداشت، می‎گفت: "کتاب انبار بکنی چه فایده ای دارد؟ بایستی سالم باشی، کتاب را آدم از یکی امانت می‎گیرد و مطالعه می‎کند و پس می‎دهد"، می‎گفت: "سعی کنید خودتان را سالم نگه دارید که بتوانید مطالعه کنید، اگر کتاب باشد و نتوانید مطالعه کنید چه فایده ای دارد؟".

ایشان در جمع بین روایات بسیار خوش سلیقه بود، و به افراد پر و بال می‎داد که در مسائل اظهار نظر کنند و حرف خود را بزنند، یک روز همراه ایشان به اصفهان می‎رفتیم، الاغ ایشان رسید به یک الاغ دیگر و هر دو الاغ بنا کردند به صدا کردن، گفت: "آشیخ حسینعلی، انسان باید با انسان دیگر خوب برخورد کند ببین این الاغ به آن الاغ که رسید چطور دارد چاق سلامتی و احوالپرسی می‎کند"، ایشان با من بچه طلبه این سبک برخورد می‎کرد. همین حجه الاسلام آقای شیخ قنبرعلی مهرابی که الان از علمای کوشک است من یادم هست که در بین راه با حاج شیخ احمد می‎رفتیم کوشک، ایشان در بین نماز جماعت دعا می‎خواند، مرحوم حاج شیخ احمد از دعا خواندن ایشان خوشش آمد،گفت: اینجا طلبه ندارد تو باید بیایی طلبه بشوی ! حاج شیخ قنبرعلی از من بزرگتر بود، ایشان را آورد اصفهان طلبه شد، البته یک قدری هم سنش بالا بود، می‎گفت: فرضا دو سه سال درس می‎خواند بعد می‎آید در محل، وجودش برای مردم نافع واقع می‎شود.

(پیوست شماره 1)

ناوبری کتاب