صفحه ۶۲

می‎پرسیدند، یک کسی مساله ای داشت، کاری داشت، نزاعی و اختلافی داشت می‎گفت حاج آقا خواهش می‎کنم تشریف بیاورید، ایشان در همان دکان مساله اش را حل می‎کرد و جوابش را می‎داد، وضو یادش می‎داد، نماز یادش می‎داد، وجوهاتش را حساب می‎کرد، اختلافات را حل می‎کرد و...؛ من یادم هست یک زمان پنج شش ساله بودم در باغ گوسفند می‎چراندم، ایشان قدم زنان وارد باغ شدند و سراغ پدرم را از من گرفتند،من دویدم رفتم به پدرم گفتم یک کسی که یک چیزی روی سرش هست آمده با شما کار دارد، آن زمان من کلمه عمامه را نمی دانستم، پدرم آمد دید مرحوم حاج شیخ احمد است، ایشان خیلی با مردم خودمانی بود، در بیان مسائل و احکام خیلی خوش ذوق بود؛ اما راجع به مسائل سیاسی، این مسائلی که الان هست آن روزها در آنجا خیلی مطرح نبود.

از کارهایی که مرحوم حاج شیخ احمد کرد اصلاح قبله نجف آباد بود، هنگامی که ایشان به نجف آباد آمده -در آن زمان بیست و چهار پنج سالش بیشتر نبوده - به مردم گفته است این قبله شما درست نیست، در ابتدا مردم با نظر او مخالفت می‎کرده اند و حتی تا این اواخر بعضی از روحانیون نجف آباد نظر او را درست نمی دانستند، تا اینکه بالاخره ایشان مجبور می‎شود از علمای اصفهان کمک بگیرد، و مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد صادق را آورده بود و ثابت کرده بود که مردم نجف آباد سالها به طرف جنوب یعنی با چهل و پنج درجه انحراف از قبله نماز می‎خوانده اند؛ ایشان از این گونه خدمات برای مردم داشت، بسیار آدم مقاوم و شجاعی بود، در اظهار عقیده و انتقاد حتی انتقاد از روحانیت هراسی نداشت، می‎گفت: "روحانی باید در میان مردم باشد، این یعنی چه که مردم بترسند به یک روحانی حرفشان را بزنند".

ایشان بر عکس سایر روحانیون زندگی تشریفاتی و بیرونی و اندرونی نداشت، و تا آخر هم در یکی از خانه های قدیمی نجف آباد زندگی می‎کرد، دوتا زن هم داشت که هر کدام از آنها در یک اطاق زندگی می‎کردند، ایشان در همان خانه هم از مردم پذیرایی می‎کرد، هم مجلس تشکیل می‎داد، هم مباحثه می‎کرد، هم محل زندگیش بود، برادرشان هم در آن خانه بودند؛ این جور نبود که مثلا وجوهی برسد ایشان خرج زندگی خودش بکند؛ اصلا در زندگی هیچ تشریفاتی نداشت، خیلی ساده زندگی می‎کرد؛ اینکه گاهی اوقات شعار داده می‎شود که روحانیون باید هم سطح

ناوبری کتاب